قیام ایران و معنای ”پسا جبهههای سیاسی“ !
قیام مردم تهران
قیام
ایران و نفی تمامیت رژیم در شعارهای قیام کنندگان، رسانهها و مهرههایی
از باند روحانی را وادار کرده که از یک طرف به نفرت مردم از تمامیت نظام
اعتراف کنند، و از طرف دیگر اقرار کنند که قیام فرصتها برای نظام و باندهای
درونیاش را سوزانده و نظام در سراشیب نابودی است.
روزنامه اعتماد با تراژدی نامیدن قیام (تراژدی برای نظام آخوندی) آن را نتیجه ”بیعملی در رفتار مسئولان سیاسی و اجرایی“ رژیم میداند که ”نتیجه آن بیاعتمادی و آسیب جدی به سرمایههای اجتماعی و بهعبارتی سرمایهسوزی شده است“ (اعتماد 16دی 96)
امر قابل فهمی است که این روزنامه حکومتی قیام ایران را تراژدی بنامد، زیرا سرنگونی نظام ولایت فقیه را نوید میدهد و ”سرمایه سوزی“ که در جریان قیام شده است، آتشی است که قیام بر پیکره فرتوت نظام ولایت انداخته است و آنچه که در جریان این قیام رو آمده و وجه برجسته آن است، شور انقلابی در میان مردم و عزم جزم آنها در راستای سرنگونی نظام ولایتفقیه است.
روزنامه آرمان نیز به بیان دیگری به آنچه که نویسنده روزنامه اعتماد را هراسان کرده است اعتراف میکند و مینویسد: ”در فراز و نشیبهای اخیر شعارهای بخش مهمی از معترضان گذر از این دو جبهه و ورود به عصر پسا جبهههای سیاسی را نشان میدهد“.
هر چند این روزنامه حکومتی خواسته با آوردن «بخش مهمی از معترضان» خواست عمومی قیامکنندگان را رقیق کند ولی اقرار میکند که دیگر حنای جناحها و باندهای رژیم رنگ باخته و همه مردمی که در قیام شرکت دارند یک صدا فریاد مرگ بر خامنهای، مرگ بر روحانی، اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمام شد ماجرا، میدهند و ”عصر پسا جبهههای سیاسی“ نظام ولایت یعنی برقراری یک حاکمیت مردمی را نوید میدهند.
به این واقعیت نیز که مردم از نظام ولایت عبور کردهاند، روزنامه بهار یکی دیگر از رسانههای باند روحانی 9دی 96 اعتراف میکند و ضمن اشاره به نفرت مردم از هر دو باند رژیم و بلایایی که در حاکمیت آخوندی بر سر آنها وارد شده، به فقر و فاقهیی که مردم در نظام آخوندی متحمل شدهاند اقرار میکند و مینویسد: «مردم حاضر در متن این اعتراضات اساساً از هر دو جناح سیاسی کشور عبور کردهاند و به این نقطه رسیدهاند که حضور هر کدام از اینها در مناصب قدرت تغییر چندانی در شرایط زندگی و معیشت روزمره آنان ایجاد نخواهد کرد».
پیش از این نیز روزنامه (آرمان 12دی 96) خشم و نفرتی که مردم در خیابانهای بسیاری از شهرهای ایران نثار نظام ولایت میکنند را بهمثابه عبور از هر دو باند رژیم دانست: ”متأسفانه آنچه که ما شاهد آن هستیم، این خواهد بود که این کنشها بهمعنای عبور از توانمندی اصلاحطلبان برای حل و هدایت مشکلات اجتماعی و ناامیدی مطلق از اصولگرایی برای پیدا کردن راهحل اساسی و مناسب است. فراموش نکنیم که هر چند برخی از تحرکات نظیر همین اتفاقات فارغ از وجود بینش است اما ممکن است به سوی کومونهای خیابانی میل کند.“
روزنامه شرق نیز قیام ایران را باعث ”خسرانهای بزرگ و جبرانناپذیر به نظام“ دانست. (شرق 12دی 96)
چنین چشمانداز تیره و تاری که قیام مردم ایران برای نظام ولایت ترسیم کرده است، یک رسانه وابسته به روحانی را وادار کرده تا اعتراف کند: ”فقدان راهحل مسالمتآمیز، در نهایت و مانند خودروی بیترمزی در سراشیب، برخورد منتهی به نابودی است. “ (جامعه فردا 12دی 96)
ملاحظه میشود که چگونه غرش توفنده خشم مردم در قیام ایران رسانههای حکومتی را وادار کرده تا به صریحترین بیان دلهرهشان را از فرارسیدن دوران ”پسا جبهههای سیاسی“ ابراز کرده و ضمنا آن را نیز معنا و تفسیر کنند.
معنای هراس و اعتراف آنها این است که هیچ چشماندازی برای دو باند رژیم و همچنین هیچ چشماندازی برای نظام ولایت در تمامیتش جز سرنگونی نمیبینند.
اعتراف به این واقعیت است که مردم نظام آخوندی را نمیخواهند، و به این دلیل هم هست که راهحلهای فریبکارانه باند موسوم به اصلاحطلب رژیم را نیز نفی میکنند.
این چشمانداز بهشدت تیره و تاری است که مردم بر نظام ولایت تحمیل کردهاند به گونهیی که کشتی فرسوده و درهم شکسته نظام نمیتواند از دریای پرتوفان خشم مردم به سلامت عبور کند.
روزنامه اعتماد با تراژدی نامیدن قیام (تراژدی برای نظام آخوندی) آن را نتیجه ”بیعملی در رفتار مسئولان سیاسی و اجرایی“ رژیم میداند که ”نتیجه آن بیاعتمادی و آسیب جدی به سرمایههای اجتماعی و بهعبارتی سرمایهسوزی شده است“ (اعتماد 16دی 96)
امر قابل فهمی است که این روزنامه حکومتی قیام ایران را تراژدی بنامد، زیرا سرنگونی نظام ولایت فقیه را نوید میدهد و ”سرمایه سوزی“ که در جریان قیام شده است، آتشی است که قیام بر پیکره فرتوت نظام ولایت انداخته است و آنچه که در جریان این قیام رو آمده و وجه برجسته آن است، شور انقلابی در میان مردم و عزم جزم آنها در راستای سرنگونی نظام ولایتفقیه است.
روزنامه آرمان نیز به بیان دیگری به آنچه که نویسنده روزنامه اعتماد را هراسان کرده است اعتراف میکند و مینویسد: ”در فراز و نشیبهای اخیر شعارهای بخش مهمی از معترضان گذر از این دو جبهه و ورود به عصر پسا جبهههای سیاسی را نشان میدهد“.
هر چند این روزنامه حکومتی خواسته با آوردن «بخش مهمی از معترضان» خواست عمومی قیامکنندگان را رقیق کند ولی اقرار میکند که دیگر حنای جناحها و باندهای رژیم رنگ باخته و همه مردمی که در قیام شرکت دارند یک صدا فریاد مرگ بر خامنهای، مرگ بر روحانی، اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمام شد ماجرا، میدهند و ”عصر پسا جبهههای سیاسی“ نظام ولایت یعنی برقراری یک حاکمیت مردمی را نوید میدهند.
به این واقعیت نیز که مردم از نظام ولایت عبور کردهاند، روزنامه بهار یکی دیگر از رسانههای باند روحانی 9دی 96 اعتراف میکند و ضمن اشاره به نفرت مردم از هر دو باند رژیم و بلایایی که در حاکمیت آخوندی بر سر آنها وارد شده، به فقر و فاقهیی که مردم در نظام آخوندی متحمل شدهاند اقرار میکند و مینویسد: «مردم حاضر در متن این اعتراضات اساساً از هر دو جناح سیاسی کشور عبور کردهاند و به این نقطه رسیدهاند که حضور هر کدام از اینها در مناصب قدرت تغییر چندانی در شرایط زندگی و معیشت روزمره آنان ایجاد نخواهد کرد».
پیش از این نیز روزنامه (آرمان 12دی 96) خشم و نفرتی که مردم در خیابانهای بسیاری از شهرهای ایران نثار نظام ولایت میکنند را بهمثابه عبور از هر دو باند رژیم دانست: ”متأسفانه آنچه که ما شاهد آن هستیم، این خواهد بود که این کنشها بهمعنای عبور از توانمندی اصلاحطلبان برای حل و هدایت مشکلات اجتماعی و ناامیدی مطلق از اصولگرایی برای پیدا کردن راهحل اساسی و مناسب است. فراموش نکنیم که هر چند برخی از تحرکات نظیر همین اتفاقات فارغ از وجود بینش است اما ممکن است به سوی کومونهای خیابانی میل کند.“
روزنامه شرق نیز قیام ایران را باعث ”خسرانهای بزرگ و جبرانناپذیر به نظام“ دانست. (شرق 12دی 96)
چنین چشمانداز تیره و تاری که قیام مردم ایران برای نظام ولایت ترسیم کرده است، یک رسانه وابسته به روحانی را وادار کرده تا اعتراف کند: ”فقدان راهحل مسالمتآمیز، در نهایت و مانند خودروی بیترمزی در سراشیب، برخورد منتهی به نابودی است. “ (جامعه فردا 12دی 96)
ملاحظه میشود که چگونه غرش توفنده خشم مردم در قیام ایران رسانههای حکومتی را وادار کرده تا به صریحترین بیان دلهرهشان را از فرارسیدن دوران ”پسا جبهههای سیاسی“ ابراز کرده و ضمنا آن را نیز معنا و تفسیر کنند.
معنای هراس و اعتراف آنها این است که هیچ چشماندازی برای دو باند رژیم و همچنین هیچ چشماندازی برای نظام ولایت در تمامیتش جز سرنگونی نمیبینند.
اعتراف به این واقعیت است که مردم نظام آخوندی را نمیخواهند، و به این دلیل هم هست که راهحلهای فریبکارانه باند موسوم به اصلاحطلب رژیم را نیز نفی میکنند.
این چشمانداز بهشدت تیره و تاری است که مردم بر نظام ولایت تحمیل کردهاند به گونهیی که کشتی فرسوده و درهم شکسته نظام نمیتواند از دریای پرتوفان خشم مردم به سلامت عبور کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر