فَوَرانِ آتش از عمق جامعه نوشته عزیز پاک نژاد
خیزش
و قیام جاری مردم در دی ماه امسال، سرانجام اعماق جامعه ایران را شخم زد و
مشت گره کرده خود را بر پیکر ناهنجار «نظام ولایت فقیه» فرود آورد.
این
برآمد حماسی قابل پیش بینی بود چون اقشار گوناگون مردم معترض ایران با
ورود به خیابانها از ماهها قبل آنرا اعلام کرده بودند. مقاومت ایران در
فرصت ها و مناسبت های مختلف، قیام در ایران را قریب الوقوع و در دسترس
اعلام و به گوش جهانیان رسانده بود.
مقاومت ایران از مدتها پیش بنا به تحلیل مشخصی که از ظهور امواج سرکش اعتراضات و نارضایتی های مردم و پتانسیل انفجاری جامعه داشت، با تدارک و آمادگی، دست به کار شد و با کسری از موجودیت اجتماعی خود در شروع و دامن زدن به این قیام سراسری نقش خود را به خوبی ایفاء کرد. این موضوع از دید ولی فقیه رژیم دور نماند و در حرافی های اینجا و آنجایش، به این نکته مهم اعتراف کرد. با شروع قیام، از مجموعه حرکات دیوانه وار و تدافعی سردمداران نظام، روشن بود که خامنه ای انتظار چنین شورشی از طرف مردم را نداشت و غافلگیر شده بود.
جواب خامنه ای و عوامل «اصلاح طلب» و «اصولگرا» ی آن در داخل و خارج کشور، چیزی بجز ساز همیشگی و دائمی نبود و در همان مرحله اول با نشان دادن اثر انگشت «مجاهدین خلق»، شمشیر از نیام کشیده و به جان مردم افتادند. در این میان باند دلقکهای نظام تحت نام «اصلاح طلب» و «اعتدال گرا» که سنگ مردم و قانون و نظم وانتخابات و ... را به سینه می زدند، با مشاهده ی از کار افتادن ماشین دروغ و تزویرشان، بیشتر از پیش سفارش به سرکوبی شدید مردم توسط «سربازان ولایت»، دادند. همان کاری که در گذشته در موارد مشابه سردمدار آن بودند.
نیروهای متشکل در اجتماعات سیاسی، ملی، فرهنگیِ و شغلیِ جامعهِ شطرنجی ایران نیز، خود را در این قیام دیدند و در حد توان به کمک مردم محروم شتافتند.
فرارویی خواسته های «اقتصادی» مردم با فرعی کردن «گرسنگی»، و مطرح کردن خواست اصلی یعنی «سرنگونی» کلیت نظام، در طی یکی دو روز، از نمونه های برجسته قیامهای معاصر در دنیای امروز است. این امر را می توان به عنوان یک درس از توانایی و آمادگی ذهنی مردم ایران، در تغییر دادن سریع تعادل قوا بین «بالا و پایین»، در تاریخ مبارزات مردم ثبت نمود.
مردم ایران با این حرکت سراسری و با طرح شعارهایی که سر تا پای حاکمیت خون و جنایت و تباهی را در ابعاد ایدئولوژیک و سیاسی هدف قرار داده بود، چهره واقعی ایران و ایرانیان را به جهان نشان دادند. آنها به همه دنیا اعلام کردند که رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه، «پرانتزی» بیش، در تاریخ پرافتخار این سرزمین نبوده و بزودی از صفحه روزگار حذف خواهد شد.
«نظام ولایت فقیه» در طول این سالها به عنوان یک «سیاست حکومتی»، زیرپا گذاشتن غرور ایرانیان و تغییر هویت آنها را مدنظر قرار داده بود و روز به روز به این جنایت ضد انسانی ابعاد وسیعتری می بخشید. برای این نظام با افکار قرون وسطایی، مسجل شده بود که تنها راه تسلط بر ایران و ایرانی، گرسنگی دادن و همچنین پایمال کردن هویت آنها و اعمال فشار روزافزون به تمامی پرنسیپهای انسانی و اجتماعی و فرهنگی مورد قبول آنهاست.
نظام تاریک اندیش آخوندها با تمام توان سعی در شکستن غرور ملی ایرانیان داشت و این کار را با مدیریتی شیطانی انجام می داد. گماشتن مزدوران برون مرزی رژیم در مناصب کلیدی و تعیین کننده از جمله این اقدامات بود. استفاده از مزدوران خارجی برای سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز مردم ایران از دیگر کارهایی بود که مردم را بشدت آزار میداد. منابع مادی مردم ایران خرج مشتی تروریست برای سرکوبی آزادیخواهان در نقاطی از منطقه خاورمیانه و جهان بود که همچنان ادامه دارد.
قیام ایران، تمامی این تشبثات و اقدامات ارتجاعی و غیر انسانی مشتی آخوند با و بی عمامه که در خدمت این سیاست بودند را، هدف قرار داده و می رود که سزای اعمال این جنایتکاران را در هر کجا که باشند کف دستشان بگذارد.
شکی نیست که تا به زیر کشیدن این نظام ضد ایرانی، راهی بس دشوار در جلوی مردم قرار دارد. این مهم در شرایط فعلی، میسر و در توان مردم ایران و نیروهای از جان گذشته ای که سر سازش و تسلیم ندارند، هست. نیاز اصلی و تعیین کننده، تمرکز بر روی سازماندهی و هماهنگی برای تداوم این قیام در همه جای ایران است.
رهنمودهای مقاومت ایران برای تشکیل شوراهای مقاومت در شهرها و روستاها با شرکت اقشار مختلف با تمایلات خاص سیاسی و اجتماعی خود، برای تداوم این قیام بسیار موثر و کارآمد هست و خواهد بود. باید با تمام قوا در هسته های مقاومت و کانونهایی که برای این کار تشکیل می شود شرکت کرد و اقدامات انقلابی برای سرنگونی این نظام پوسیده را بصورت هماهنگ پیش برد.
نقطه ضعف اصلی رژیم که تا همینجا آنرا نسبت به آینده بیمناک کرده است، فروپاشی ذخایر انسانی او در میان اقشار فرودست جامعه، در جهت تامین نیروی انسانی برای بسیج و سپاه سرکوبگرش است. خبرها و آمارهای عینی و واقعی از ریزش این نیروها و پشت کردن اقشار عظیمی از مردم تنگدست به کل نظام، جای خوشبینی برای سردمداران آن باقی نگذاشته است.
این پدیده یکی از نشانه های عینی فروپاشی نظامهای دیکتاتوری است که روندی طبیعی دارد و نمونه های آن در تاریخ فراوانند. اهمیت این امر نه تنها در کاهش نیروی سرکوبگر برای مقابله با مردم، بلکه تاثیر منفی آن بر روحیه نیروهای وفادار به کلیت «نظام ولایت فقیه» است که برایش حیاتی ست.
تلفیق این دو عامل، در مدت کوتاهی به نگرانی و مشغله و معضل ذهنی فرماندهان سرکوبگر نسبت به آینده خود و نزدیکانشان تبدیل می شود و آنها را در موقعیتی که دارند تضعیف می کند. پیوستن گروهایی از نیروهای سرکوبگر رژیم به مردم در چند شهر ایران در همان روزهای اول قیام و آتش زدن کارتهای بسیج و اظهار ندامت از شرکت در سرکوبی مردم توسط بعضی از آنها، حکایتی روشن از این واقعیت است. با گسترش همآوردی مردم در قیام و جنگ با نظام در اشکال گوناگون، این عقبگردها بیشتر هم می شود. علت اصلی «سوت های در تاریکی» که سردمداران نظام و شرکای خارجی آنها مبنی بر خاموش شدن قیام مردم و توانایی حکومت در کنترل اوضاع، سر می دهند را باید در این راستا جستجو کرد.
به همین دلیل، در این مقطع، همه چیز در ادامه یابی این حرکت انقلابی مردم برای واژگون ساختن این نظام فرسوده در «اشکال مختلف» ولی «جمعی»، خلاصه می شود. در حال حاضر هیچ نشانه ای از فروکش کردن خشم و انزجار مردم نسبت به این نظام سرکوبگر دیده نمی شود.
در عمق جامعه، تلاطم و بی قراری موج می زند. در سطح، تمامی تلاشها برای رساندن جامعه به «شرایط انقلابی» که در آن رابطه رهبری و توده ها برای حرکت، کاملا تعریف و پذیرفته شده باشد، باید متمرکز شود. این امر یعنی حصول به «شرط ذهنی» که همان پذیرش رهبری برای هدایت حرکات انقلابی توسط قیام کنندگان است، اهمیت حیاتی دارد و بدون آن نمی توان دشمن قهار را به زیر کشاند. کانونهای شورشی و واحدهای رزمنده از جوانان ایران که پایه رهنمودهای مقاومت ایران را تشکیل می دهد، یکی از راه های رسیدن به یک مجموعه ای است که با تلفیق «شرط ذهنی» با «شرط عینی» در این یا آن «موقعیت انقلابی» که جامعه در آن قرار می گیرد، خواست همه مردم ایران یعنی سرنگونی این نظام فاسد را رقم خواهد زد و مسیر را برای برقراری آزادی و دمکراسی در این مرحله هموار می کند.
مقاومت ایران از مدتها پیش بنا به تحلیل مشخصی که از ظهور امواج سرکش اعتراضات و نارضایتی های مردم و پتانسیل انفجاری جامعه داشت، با تدارک و آمادگی، دست به کار شد و با کسری از موجودیت اجتماعی خود در شروع و دامن زدن به این قیام سراسری نقش خود را به خوبی ایفاء کرد. این موضوع از دید ولی فقیه رژیم دور نماند و در حرافی های اینجا و آنجایش، به این نکته مهم اعتراف کرد. با شروع قیام، از مجموعه حرکات دیوانه وار و تدافعی سردمداران نظام، روشن بود که خامنه ای انتظار چنین شورشی از طرف مردم را نداشت و غافلگیر شده بود.
جواب خامنه ای و عوامل «اصلاح طلب» و «اصولگرا» ی آن در داخل و خارج کشور، چیزی بجز ساز همیشگی و دائمی نبود و در همان مرحله اول با نشان دادن اثر انگشت «مجاهدین خلق»، شمشیر از نیام کشیده و به جان مردم افتادند. در این میان باند دلقکهای نظام تحت نام «اصلاح طلب» و «اعتدال گرا» که سنگ مردم و قانون و نظم وانتخابات و ... را به سینه می زدند، با مشاهده ی از کار افتادن ماشین دروغ و تزویرشان، بیشتر از پیش سفارش به سرکوبی شدید مردم توسط «سربازان ولایت»، دادند. همان کاری که در گذشته در موارد مشابه سردمدار آن بودند.
نیروهای متشکل در اجتماعات سیاسی، ملی، فرهنگیِ و شغلیِ جامعهِ شطرنجی ایران نیز، خود را در این قیام دیدند و در حد توان به کمک مردم محروم شتافتند.
فرارویی خواسته های «اقتصادی» مردم با فرعی کردن «گرسنگی»، و مطرح کردن خواست اصلی یعنی «سرنگونی» کلیت نظام، در طی یکی دو روز، از نمونه های برجسته قیامهای معاصر در دنیای امروز است. این امر را می توان به عنوان یک درس از توانایی و آمادگی ذهنی مردم ایران، در تغییر دادن سریع تعادل قوا بین «بالا و پایین»، در تاریخ مبارزات مردم ثبت نمود.
مردم ایران با این حرکت سراسری و با طرح شعارهایی که سر تا پای حاکمیت خون و جنایت و تباهی را در ابعاد ایدئولوژیک و سیاسی هدف قرار داده بود، چهره واقعی ایران و ایرانیان را به جهان نشان دادند. آنها به همه دنیا اعلام کردند که رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه، «پرانتزی» بیش، در تاریخ پرافتخار این سرزمین نبوده و بزودی از صفحه روزگار حذف خواهد شد.
«نظام ولایت فقیه» در طول این سالها به عنوان یک «سیاست حکومتی»، زیرپا گذاشتن غرور ایرانیان و تغییر هویت آنها را مدنظر قرار داده بود و روز به روز به این جنایت ضد انسانی ابعاد وسیعتری می بخشید. برای این نظام با افکار قرون وسطایی، مسجل شده بود که تنها راه تسلط بر ایران و ایرانی، گرسنگی دادن و همچنین پایمال کردن هویت آنها و اعمال فشار روزافزون به تمامی پرنسیپهای انسانی و اجتماعی و فرهنگی مورد قبول آنهاست.
نظام تاریک اندیش آخوندها با تمام توان سعی در شکستن غرور ملی ایرانیان داشت و این کار را با مدیریتی شیطانی انجام می داد. گماشتن مزدوران برون مرزی رژیم در مناصب کلیدی و تعیین کننده از جمله این اقدامات بود. استفاده از مزدوران خارجی برای سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز مردم ایران از دیگر کارهایی بود که مردم را بشدت آزار میداد. منابع مادی مردم ایران خرج مشتی تروریست برای سرکوبی آزادیخواهان در نقاطی از منطقه خاورمیانه و جهان بود که همچنان ادامه دارد.
قیام ایران، تمامی این تشبثات و اقدامات ارتجاعی و غیر انسانی مشتی آخوند با و بی عمامه که در خدمت این سیاست بودند را، هدف قرار داده و می رود که سزای اعمال این جنایتکاران را در هر کجا که باشند کف دستشان بگذارد.
شکی نیست که تا به زیر کشیدن این نظام ضد ایرانی، راهی بس دشوار در جلوی مردم قرار دارد. این مهم در شرایط فعلی، میسر و در توان مردم ایران و نیروهای از جان گذشته ای که سر سازش و تسلیم ندارند، هست. نیاز اصلی و تعیین کننده، تمرکز بر روی سازماندهی و هماهنگی برای تداوم این قیام در همه جای ایران است.
رهنمودهای مقاومت ایران برای تشکیل شوراهای مقاومت در شهرها و روستاها با شرکت اقشار مختلف با تمایلات خاص سیاسی و اجتماعی خود، برای تداوم این قیام بسیار موثر و کارآمد هست و خواهد بود. باید با تمام قوا در هسته های مقاومت و کانونهایی که برای این کار تشکیل می شود شرکت کرد و اقدامات انقلابی برای سرنگونی این نظام پوسیده را بصورت هماهنگ پیش برد.
نقطه ضعف اصلی رژیم که تا همینجا آنرا نسبت به آینده بیمناک کرده است، فروپاشی ذخایر انسانی او در میان اقشار فرودست جامعه، در جهت تامین نیروی انسانی برای بسیج و سپاه سرکوبگرش است. خبرها و آمارهای عینی و واقعی از ریزش این نیروها و پشت کردن اقشار عظیمی از مردم تنگدست به کل نظام، جای خوشبینی برای سردمداران آن باقی نگذاشته است.
این پدیده یکی از نشانه های عینی فروپاشی نظامهای دیکتاتوری است که روندی طبیعی دارد و نمونه های آن در تاریخ فراوانند. اهمیت این امر نه تنها در کاهش نیروی سرکوبگر برای مقابله با مردم، بلکه تاثیر منفی آن بر روحیه نیروهای وفادار به کلیت «نظام ولایت فقیه» است که برایش حیاتی ست.
تلفیق این دو عامل، در مدت کوتاهی به نگرانی و مشغله و معضل ذهنی فرماندهان سرکوبگر نسبت به آینده خود و نزدیکانشان تبدیل می شود و آنها را در موقعیتی که دارند تضعیف می کند. پیوستن گروهایی از نیروهای سرکوبگر رژیم به مردم در چند شهر ایران در همان روزهای اول قیام و آتش زدن کارتهای بسیج و اظهار ندامت از شرکت در سرکوبی مردم توسط بعضی از آنها، حکایتی روشن از این واقعیت است. با گسترش همآوردی مردم در قیام و جنگ با نظام در اشکال گوناگون، این عقبگردها بیشتر هم می شود. علت اصلی «سوت های در تاریکی» که سردمداران نظام و شرکای خارجی آنها مبنی بر خاموش شدن قیام مردم و توانایی حکومت در کنترل اوضاع، سر می دهند را باید در این راستا جستجو کرد.
به همین دلیل، در این مقطع، همه چیز در ادامه یابی این حرکت انقلابی مردم برای واژگون ساختن این نظام فرسوده در «اشکال مختلف» ولی «جمعی»، خلاصه می شود. در حال حاضر هیچ نشانه ای از فروکش کردن خشم و انزجار مردم نسبت به این نظام سرکوبگر دیده نمی شود.
در عمق جامعه، تلاطم و بی قراری موج می زند. در سطح، تمامی تلاشها برای رساندن جامعه به «شرایط انقلابی» که در آن رابطه رهبری و توده ها برای حرکت، کاملا تعریف و پذیرفته شده باشد، باید متمرکز شود. این امر یعنی حصول به «شرط ذهنی» که همان پذیرش رهبری برای هدایت حرکات انقلابی توسط قیام کنندگان است، اهمیت حیاتی دارد و بدون آن نمی توان دشمن قهار را به زیر کشاند. کانونهای شورشی و واحدهای رزمنده از جوانان ایران که پایه رهنمودهای مقاومت ایران را تشکیل می دهد، یکی از راه های رسیدن به یک مجموعه ای است که با تلفیق «شرط ذهنی» با «شرط عینی» در این یا آن «موقعیت انقلابی» که جامعه در آن قرار می گیرد، خواست همه مردم ایران یعنی سرنگونی این نظام فاسد را رقم خواهد زد و مسیر را برای برقراری آزادی و دمکراسی در این مرحله هموار می کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر