فضای مجازی، فتیلة انفجاری فتنهیی بیپایان!
عناصر خبرگان ارتجاع
جهان سیاست، لاجرم دنیای بروز ماهیتها است. این بروز و ناگزیری، همواره دم در خانه سیاستمداران و «خواص» به کمین نشسته است. اما عوامل سیاسی و اجتماعی، بروز ماهیت را نخست پیش روی دولتها و حاکمان و «خواص» میگذارند. برای آنکه چندان در عرصه تئوری نرویم و مطلب مطول نشود، بهترین مثال، کاری بود که خمینی با انقلاب ۵۷ و بعد خودش و وارثانش تا به امروز با مردم ایران کرده و میکنند. پاسخ به الزامات پس از انقلاب ۵۷، ماهیت و جوهر خمینی را بارز و عیان کرد. بهترین ادله هم همین الآن وجود حاکمیتی است سرتا پا غرق در فساد و جنایت و تطاول و چپاول. پس بروز ماهیت را واقعیتهای سیاسی و اجتماعی، از زهدان و از هزارتوی نهاد ارگان سیاسی ـ بهخصوص که در حاکمیت هم باشد ـ بیرون خواهد کشید و بهخاطر خصلت تعادل قوایی و رابطهاش با زندگی روزمره مردم، در معرض و منظر همگان به نمایش درمیآید.
بنبست لاعلاج مقابل جهان اطلاعاتمحور
یکی از عرصههای مهم بروز ماهیت در دنیای کنونی، چگونگی رفع و رجوع ارتباطات یک جامعه در جهان «اطلاعاتمحور» است. این جهان اطلاعاتمحور، نزدیک ۳۰سال است که دارد چهره نظام ارتباطی دنیا را زیر و رو میکند. با تحول مداوم در تکنولوژی، هر دم هم شتاب بیشتری میگیرد. در مرکز آن هم، سهولت در ارتباط بینالملل توأم با شکستن دیوار سانسور نظامهای دیکتاتوری ـ خاصه در جهان سوم ـ میباشد.
تازهترین بروز ماهیت نظام ولایت فقیه و وحشتش از «فضای مجازی «را پس از گر گرفتن قیام سراسری و شتابش در کمتر از ۲۴ساعت، شاهدیم. نخست سه اظهارنظر از جانب خبرههای مجلس خبرگان رهبری در نظام ولایت فقیه را بخوانیم تا شاهد بروز شتابان ماهیتها در برابر واقعیتهای قدرتمند و ناگزیر دنیای ارتباطات باشیم:
احمد جنتی: «فضای مجازی بلایی است که به جان ما افتاده و اگر جلو فضای مجازی را میگرفتند، کار به اینجا نمیرسید. من گفتهام که نمیشود کلاً جلو فضای مجازی را گرفت ولی میتوانیم آن را کند کنیم».
ناصر مکارم شیرازی: «اخیراً مدارکی در رابطه با فضای مجازی برای ما آوردهاند، اینکه فضای مجازی در اغتشاشات اخیر کشور نقش مهمی داشت، ما هم در داخل به اجماع داریم میرسیم که فضای مجازی یکی از موارد مهم اغتشاشات بوده است».
احمد خاتمی پس از نشست مجلس خبرگان: «همه اعضا از فضای مجازی نگران بودند و به صراحت گفتند رهبری این اغتشاشات دست فتنهگران فضای مجازی بود. فضای مجازی که تریبون بیگانگان است، سگ هار است. این سگ هار اگر رها شود، دوباره گاز میگیرد»!
شکست ارتش سایبری ارتجاع مقابل قدرت «زمان» البته واضح است که نظام آخوندی اول در مصاف با قدرت «زمان»، شکست خورده است؛ چرا که این زمان است که فرصت نادر انطباق با تکامل تاریخی و اجتماعی را پیش پای ما میگذارد. خبرگان دستچین نظام ولایی بهدلیل ماهیت ضدتاریخی و ایدئولوژی انسانستیزشان، باید هم حتی با ارتش سایبریشان و هزینه کردن میلیاردها تومان و دلار، از پس جهان اطلاعاتمحور برنیایند و آن را با بغض و کین و استیصال، «هار» تعبیر کنند. و این بنبست ماهیت یک ایدئولوژی در مواجهه با دستاوردهای ارتباطی بشری میباشد.
واقعیت این است «جهان اطلاعاتمحور» بدل به تیغ دو لبه شده است. از یک سو دولتها و ارتشها و حاکمان به آن نیاز ناگزیر دارند، از یک سو اما عرصه پهناور و بیکران زندگی تمام مردم را در خود جای داده است. در این میان، آنچه به بحث ما ربط دارد، اثرگذاری این جهان اطلاعاتمحور بر زندگی و فکر و مناسبات اجتماعی و فرهنگی مردم ایران در زیر سلطه حاکمیتی ریشه کرده در اعصار کهن و قرون وسطا. واضح است که جنگ بین دو ماهیت تاریخی میان ملت و دولت ولایت فقیه شده است. از این رو برای مقابله با آن، یک ارتش سایبری تشکیل داده است. نفس تشکیل چنین ارتشی، بروز ماهیت ضد آزادی و نداشتن پتانسیل پاسخگو بودن به الزامات جهان اطلاعاتمحور میباشد.
واضح است که جنبشهای اجتماعی در دنیای جدید، روی عنصر مهم و تعیینکننده امواج ارتباطاتی حرکت میکنند. همین امواج ارتباطی، بلای جان حکومت آخوندها شده است. چرا؟ بهدلیل بسیار واضحی که اینان عزم جزم کرده بودند از جغرافیای پهناور ایران، یک حوزه بهاصطلاح علمیة مد نظرشان بسازند. اول هم از «وحدت حوزه و دانشگاه» شروع کردند که هرگز این پیوند جوش نخورد؛ که برعکس، دانشجویان اولین قشر عاصی و شورشی علیه اندیشه و نظم و ایدئولوژی حوزوی شدند.
مشت بر سنگ برکه بکوب که ماهیان به دریا پیوستهاند
این موجود مغضوب و آماج کینه «هار» گشته سخنگوی خبرگان رهبری، مگر چه میکند؟ آن میکند که سرمایه اعصار و قرون ارتجاع مذهبی و بساط اندیشه و ساختار ولایت فقیه را دود هوا میکند. نه میشود سر چهار راه شهرهای ایران «دار»ش زد؛ نه میشود هزار هزار قتلعامش کرد؛ نه میشود اسیدش پاشید؛ نه میشود دست و پایش را قطع کرد؛ نه میشود سنگسارش کرد؛ نه میشود در بقچهاش کرد و در پستوی غربت و حصار جنسیت، استثمارش نمود؛ نه میشود ده تا و صد تا و هزارتایش را در گور جمعی نهان و مخفی کرد؛ نه میشود مال و سپرده و داراییاش را از بانکها دزدید و میلیارد میلیارد در سوریه و یمن و حسابهای سرداران متمول و جانی سپاه پاسدارانخاصهخرجی کرد؛ نه میتوان با آن قرآن و وااسلاما سرنیزه کرد؛ نه میتوان با آن از جیب و دهان و سفره مردم بینوا، پول شکمپرستان حوزوی را افاقه کرد؛ نه میتوان جلو افشای یکی از بزرگترین قتلعامها و جنایت علیه بشریت در تابستان ۶۷ را گرفت؛ نه میتوان مرگ دخترک معصوم ایرانی به نام سارینا بر اثر سرما و نداشتن پوشاک در نظام الهی و مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را پنهان کرد که افتضاح جهانی بهپا نکند؛ نه میتوان جلو نسلهای جوان پس از دهه ۶۰ را گرفت که به یمن جهان اطلاعاتمحور، رگ و ریشه تاریخی نحله آخوند و ایدئولوژی ارتجاعی ضدبشرش را شناختهاند؛ نسلی که بهلحاظ تاریخی و سیاسی و اجتماعی و آرمانی از نظام ولایت فقیه در تمامیت ساختارش عبور کرده و صاحب تئوری آزادی و کوتاهنیامده از سرنگونی بیبرو برگشت «مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران» میباشد...
با یک میهن فتیلة فتنه چه میکنی؟
هر سه آخوند خبرگان رهبری واقعاً حق دارند که از این همه تغییر و آگاهی که جهان اطلاعاتمحور نصیب نسل جوان ایران کرده است، «هار» شوند... اما چه توان کرد که بهطور خاص با قیام دی ۹۶ مردم و جوانان ایران، کار از کار گذشته است و:
«نمیشود سد بست: به راه توفانها
به لشکر خورشید، به رویش گلها
به آسمانها کی، توان حصاری چید؟
نمیشود در بند، ستاره ناهید...»
آری، ارتباطی که هیمنه سرکوب و اختناق و دجالیت مذهبی را از هم میدرد، برای نظامی که یک راه زنگزده بیشتر ندارد و آن هم زندان، زندان و زندان است، البته که مهارناپذیر و رها شده بر امواج ارتباطات است. ارتباطی که در مقابل تنها راه حکومت ولایت فقیه و خبرگان رهبریاش، به یمن ارتباط و وصالش با آرمان آزادی، به وسعت جغرافیای بیکران میهنش و خلقی با دردها و عشقهای مشترک، راه کار و راهحل و تدبیر در کف خود دارد.
بنبست لاعلاج مقابل جهان اطلاعاتمحور
یکی از عرصههای مهم بروز ماهیت در دنیای کنونی، چگونگی رفع و رجوع ارتباطات یک جامعه در جهان «اطلاعاتمحور» است. این جهان اطلاعاتمحور، نزدیک ۳۰سال است که دارد چهره نظام ارتباطی دنیا را زیر و رو میکند. با تحول مداوم در تکنولوژی، هر دم هم شتاب بیشتری میگیرد. در مرکز آن هم، سهولت در ارتباط بینالملل توأم با شکستن دیوار سانسور نظامهای دیکتاتوری ـ خاصه در جهان سوم ـ میباشد.
تازهترین بروز ماهیت نظام ولایت فقیه و وحشتش از «فضای مجازی «را پس از گر گرفتن قیام سراسری و شتابش در کمتر از ۲۴ساعت، شاهدیم. نخست سه اظهارنظر از جانب خبرههای مجلس خبرگان رهبری در نظام ولایت فقیه را بخوانیم تا شاهد بروز شتابان ماهیتها در برابر واقعیتهای قدرتمند و ناگزیر دنیای ارتباطات باشیم:
احمد جنتی: «فضای مجازی بلایی است که به جان ما افتاده و اگر جلو فضای مجازی را میگرفتند، کار به اینجا نمیرسید. من گفتهام که نمیشود کلاً جلو فضای مجازی را گرفت ولی میتوانیم آن را کند کنیم».
ناصر مکارم شیرازی: «اخیراً مدارکی در رابطه با فضای مجازی برای ما آوردهاند، اینکه فضای مجازی در اغتشاشات اخیر کشور نقش مهمی داشت، ما هم در داخل به اجماع داریم میرسیم که فضای مجازی یکی از موارد مهم اغتشاشات بوده است».
احمد خاتمی پس از نشست مجلس خبرگان: «همه اعضا از فضای مجازی نگران بودند و به صراحت گفتند رهبری این اغتشاشات دست فتنهگران فضای مجازی بود. فضای مجازی که تریبون بیگانگان است، سگ هار است. این سگ هار اگر رها شود، دوباره گاز میگیرد»!
شکست ارتش سایبری ارتجاع مقابل قدرت «زمان» البته واضح است که نظام آخوندی اول در مصاف با قدرت «زمان»، شکست خورده است؛ چرا که این زمان است که فرصت نادر انطباق با تکامل تاریخی و اجتماعی را پیش پای ما میگذارد. خبرگان دستچین نظام ولایی بهدلیل ماهیت ضدتاریخی و ایدئولوژی انسانستیزشان، باید هم حتی با ارتش سایبریشان و هزینه کردن میلیاردها تومان و دلار، از پس جهان اطلاعاتمحور برنیایند و آن را با بغض و کین و استیصال، «هار» تعبیر کنند. و این بنبست ماهیت یک ایدئولوژی در مواجهه با دستاوردهای ارتباطی بشری میباشد.
واقعیت این است «جهان اطلاعاتمحور» بدل به تیغ دو لبه شده است. از یک سو دولتها و ارتشها و حاکمان به آن نیاز ناگزیر دارند، از یک سو اما عرصه پهناور و بیکران زندگی تمام مردم را در خود جای داده است. در این میان، آنچه به بحث ما ربط دارد، اثرگذاری این جهان اطلاعاتمحور بر زندگی و فکر و مناسبات اجتماعی و فرهنگی مردم ایران در زیر سلطه حاکمیتی ریشه کرده در اعصار کهن و قرون وسطا. واضح است که جنگ بین دو ماهیت تاریخی میان ملت و دولت ولایت فقیه شده است. از این رو برای مقابله با آن، یک ارتش سایبری تشکیل داده است. نفس تشکیل چنین ارتشی، بروز ماهیت ضد آزادی و نداشتن پتانسیل پاسخگو بودن به الزامات جهان اطلاعاتمحور میباشد.
واضح است که جنبشهای اجتماعی در دنیای جدید، روی عنصر مهم و تعیینکننده امواج ارتباطاتی حرکت میکنند. همین امواج ارتباطی، بلای جان حکومت آخوندها شده است. چرا؟ بهدلیل بسیار واضحی که اینان عزم جزم کرده بودند از جغرافیای پهناور ایران، یک حوزه بهاصطلاح علمیة مد نظرشان بسازند. اول هم از «وحدت حوزه و دانشگاه» شروع کردند که هرگز این پیوند جوش نخورد؛ که برعکس، دانشجویان اولین قشر عاصی و شورشی علیه اندیشه و نظم و ایدئولوژی حوزوی شدند.
مشت بر سنگ برکه بکوب که ماهیان به دریا پیوستهاند
این موجود مغضوب و آماج کینه «هار» گشته سخنگوی خبرگان رهبری، مگر چه میکند؟ آن میکند که سرمایه اعصار و قرون ارتجاع مذهبی و بساط اندیشه و ساختار ولایت فقیه را دود هوا میکند. نه میشود سر چهار راه شهرهای ایران «دار»ش زد؛ نه میشود هزار هزار قتلعامش کرد؛ نه میشود اسیدش پاشید؛ نه میشود دست و پایش را قطع کرد؛ نه میشود سنگسارش کرد؛ نه میشود در بقچهاش کرد و در پستوی غربت و حصار جنسیت، استثمارش نمود؛ نه میشود ده تا و صد تا و هزارتایش را در گور جمعی نهان و مخفی کرد؛ نه میشود مال و سپرده و داراییاش را از بانکها دزدید و میلیارد میلیارد در سوریه و یمن و حسابهای سرداران متمول و جانی سپاه پاسدارانخاصهخرجی کرد؛ نه میتوان با آن قرآن و وااسلاما سرنیزه کرد؛ نه میتوان با آن از جیب و دهان و سفره مردم بینوا، پول شکمپرستان حوزوی را افاقه کرد؛ نه میتوان جلو افشای یکی از بزرگترین قتلعامها و جنایت علیه بشریت در تابستان ۶۷ را گرفت؛ نه میتوان مرگ دخترک معصوم ایرانی به نام سارینا بر اثر سرما و نداشتن پوشاک در نظام الهی و مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را پنهان کرد که افتضاح جهانی بهپا نکند؛ نه میتوان جلو نسلهای جوان پس از دهه ۶۰ را گرفت که به یمن جهان اطلاعاتمحور، رگ و ریشه تاریخی نحله آخوند و ایدئولوژی ارتجاعی ضدبشرش را شناختهاند؛ نسلی که بهلحاظ تاریخی و سیاسی و اجتماعی و آرمانی از نظام ولایت فقیه در تمامیت ساختارش عبور کرده و صاحب تئوری آزادی و کوتاهنیامده از سرنگونی بیبرو برگشت «مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران» میباشد...
با یک میهن فتیلة فتنه چه میکنی؟
هر سه آخوند خبرگان رهبری واقعاً حق دارند که از این همه تغییر و آگاهی که جهان اطلاعاتمحور نصیب نسل جوان ایران کرده است، «هار» شوند... اما چه توان کرد که بهطور خاص با قیام دی ۹۶ مردم و جوانان ایران، کار از کار گذشته است و:
«نمیشود سد بست: به راه توفانها
به لشکر خورشید، به رویش گلها
به آسمانها کی، توان حصاری چید؟
نمیشود در بند، ستاره ناهید...»
آری، ارتباطی که هیمنه سرکوب و اختناق و دجالیت مذهبی را از هم میدرد، برای نظامی که یک راه زنگزده بیشتر ندارد و آن هم زندان، زندان و زندان است، البته که مهارناپذیر و رها شده بر امواج ارتباطات است. ارتباطی که در مقابل تنها راه حکومت ولایت فقیه و خبرگان رهبریاش، به یمن ارتباط و وصالش با آرمان آزادی، به وسعت جغرافیای بیکران میهنش و خلقی با دردها و عشقهای مشترک، راه کار و راهحل و تدبیر در کف خود دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر