عليرضا مولانا – 11آبان 94
غروب روز پنجشنبه كمپ ليبرتي محل استقرار هزاران تن از رزمندگان آزادي ايران، اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران، با انواع موشك ، مورد تهاجم وحشيانه مزدوران نيروي تروريستي قدس رژيم ايران قرار گرفت. طبق اطلاعاتي كه تا كنون منتشر شده است 24 تن از فرماندهان و رزمندگان و دررأس آنها مجاهدان قهرمان نيره ربيعي عضو شوراي مركزي مجاهدين خلق ايران و حسين ابريشمچي، از قهرمانان مبارزه با دو ديكتاتوري شاه و شيخ، به شهادت رسيده و تعداد زيادي نيز مجروح شده اند كه حال برخي از آنها وخيم گزارش شده است.
فيلم ها و تصاويري كه تاكنون از كمپ ليبرتي منتشر شده حكايت از ابعاد بسيار وسيع و بيسابقه اين جنايت و خرابي و خسارات گسترده ناشي از اين موشك باران وحشيانه دارد.
بكارگيري انواع موشك در ابعاد بالا (80 موشك) در حمله به قرارگاهي به ابعاد ليبرتي بيانگر اين است كه اين حمله براي يك قتل عام تمام عيار طراحي شده بود و رژيم تمام امكانات خودرا بكار گرفته بوده است. (اين تهاجم ياداور شليك 1000 موشك به قرارگاههاي ارتش ازاديبخش ملي ايران است كه با همين هدف صورت گرفته بود و سركرده جنايتكار پيشين سپاه، يحيي رحيم صفوي انرا لو داد.)
واقعيت اين است كه آخوندهاي پليد پس از زهر اتمي و سلسله شكست هاي منطقه يي و تركيدن بادكنك قدرقدرتي در منطقه از قبيل سوختن و از دورخارج شدن مزدور جنايتكار مالكي در عراق و وضعيت بشدت لرزان جنايتكار ديگر يعني بشار اسد در سوريه و به گل نشستن صدور ارتجاع در يمن و بويژه گسترش بي سابقه اعتراضات مردمي در داخل و انعكاس آن در باند هاي حاكم، ناگزير و بناچار مي بايست مجددا به سر چشمه، موتور محرك و عامل اصلي داخلي اين وضعيت بپردازد، همان عاملي كه با مقاومت و پايداري تاريخي خود طي دهه هاي اخير و بويژه در دهساله آخر شكست هاي فوق را به رژيم تحميل كرد و جنايتكاران را مجبور كرد كه درشرائطي كه بيش از هرزمان ديگر نياز به پنهان كردن چنگالهاي خونين خود و مدره نمايي در سطح بين المللي داشتند، با اين عمل ددمنشانه يگبار ديگر ماهيت جنايتكارانه خودرا بارز كرده و از طرف ديگر به بارز ترين وجهي ضعف كليت نظام و تهديد اصلي سرنگوني اش را به نمايش بگذارد.
وضعيت در كمپ ليبرتي بعد از موشك باران جنايتكارانه را با وجود شهيدان و مجروحين بسيار (كه بعضا حالشان وخيم است)، فقدان اوليه ترين امكانات درماني، خرابي و ويراني بنگالها و از بين رفتن بخش زيادي از الزامات ضروري زندگي (كه در شرائط محاصره كامل و زندان سازي، بطور قطره يي وارد كمپ مي شده است)، مشگل بتوان توصيف كرد، اما از خلال تصاوير و فيلم ها و صحنه هايي كه تا كنون منتشر شده و با توجه به اخبار و گزارشات قبلي، يك چيز واضح است و آن اينكه اين شرائط بويژه با حضور انبوه مزدوران و جنايتكاران نيروي قدس رژيم ايران در گرداگرد كمپ، جانياني مانند سرهنگ صادق محمد كاظم و سرگرد احمد خصير و سروان حيدر عذاب و .... كه در سبعيت و درنده خويي بدون ذره يي مبالغه فقط با شمر و حرمله و لاجوردي و حاج داود رحماني و.... قابل مقايسه بوده و دستشان تا مرفق در خون مجاهدين خلق ايران است، از يك طرف بسا بالاتر از حد طاقت انسان است و بهمين خاطرهمه از ان با عنوان پايداري پرشكوه و مقاومت بي نظير تاريخي ياد ميكنند و از طرف ديگر بيانگر اوج شقاوت دشمن ضد بشري و جنايت پيشگي كم نظير ان است كه با تمام قوا بر آن بوده و هست كه مجاهدين را بزانو دربياورد و بي ترديد رژيم پا به گور اخوندي هر چه به سرنوشت محتوم خود نزديك تر ميشود درنده تر و خونخوارتر هم ميشود.
بلافاصله بعدا ز اين تهاجم جنايت كارانه و درحالي كه مجاهدين مشغول جمع آوري شهدا و مجروحين اين تهاجم جنايتكارانه در ويرانه هاي ليبرتي هستند و درحاليكه صداي محكوميت اين جنايت از داخل و خارج ايران بلند شده است و همه جريانهاي سياسي و اجتماعي با هر عقيده و مرام سياسي به محكوم كردن اين جنايت پرداخته و مسئول آنرا رژيم و خليفه ارتجاع مي دانند، مزدوران و خائنين خونخوار دريك تقسيم كار از پيش طراحي شده، به سبك مرجع تقليد پليد و ضد بشر خود خميني ملعون و در اوج وقاحت و دريدگي و مزدوري، در پرده دوم و تكميلي اين جنايت، به شستن دست جلادان و جنايتكاران پرداخته و به رله كردن حرف جانيان برخواسته اند كه مقصر اصلي خود مجاهدين و رهبري انها است كه در عراق مانده و مقاومت مي كنند و درنتيجه كشتار انان بوسيله رژيم و مزدورانش مشروع است و جنايتكاران ناچار شده اند دست به اين جنايت بزنند.
در دوران مبارزه سياسي افشاگرانه هم وقتي جنايات چماقداران در شهرهاي سراسر كشور بيداد مي كرد و خميني در برابر محكوميت و اعتراضات اجتماعي گسترده قرار گرفته بود با وقاحت فوق تصوري مي گفت نگويند ”آزادي“ تا چماق نخورند. حال بوزينگان و عنترهاي ولايت هم مي گويند تقصير خود مجاهدين است كه تسليم نمي شوند و مقاومت بهر قيمت را سرلوحه زندگي خود قرار داده اند و بنابراين حقشان است و در نتيجه مسئوليت اين جنايت نه با خليفه ارتجاع خامنه اي و جنايتكاران قدس و ....، بلكه به گردن مجاهدين و رهبري آنان است.
جنايت در ليبرتي البته خيلي بزرگ و بمعني دقيق كلمه ضد بشري و ضد انساني است و مظلوميت مجاهدين همراه با اعتبار سياسي و بين المللي انها و فعاليت شبانه روزي اشرف نشانان در چهارگوشه دنيا، جهاني را به عكس العمل واداشته و سيل محكوميت داخلي و بين المللي بلاقاصله شروع شده است. ازدبير كل سازمان ملل تا وزير خارجه امريكا و دولتهاي المان و انگيس و اتحاديه اروپا و .... به محكوم كردن ان پرداختند و بدين ترتيب خليفه ارتجاع كه درتدارك و بسيج براي اعلام پيروزي بود، با شكست سنگين داخلي، سياسي و بين المللي مواجه شد و از قضا بدليل همين محكوميت ها، جنايتكاران به اضعاف نيازمند شستن دست هاي خونين خود بوده و هستند.
به اين مي گويند شستن دستان خون الود جنايتكاران بر بالاي اجساد شهيدان.
بي گمان وقتي دشمن تا اين حد جنايتكار و پليد و .... است راه حل همان است كه مجاهدين برگزيده اند يعني فداي حداكثر و مقاومت تا به آخر و قطعا مجاهدين به گواهي تمام تاريخچه شان ازاين گونه ابتلائات سرفرازتر و قويتر و يكپارچه تر بيرون خواهند آمد و مبارزه را بدون ذره يي ترديد تا سرنگوني تام و تمام آخوندهاي جنايتكار ادامه خواهند داد،
اما در روزي كه اينك ديگر در چشم انداز قرارگرفته است (و از قضا اين جنايت هاي وحشيانه از علائم نزديك بودن آن است)، زمان حسابرسي خلق از ” جنايتكاران “ و بويژه ” خيانتكاران“ي است كه بر بالاي اجساد شهداي مقاومت، به خوش رقصي پرداخته و به ماموريت شستن دستان خون آلود قاتلان و توجيه و تكميل جنايات آنها پرداخته اند و بي ترديد حسابرسي سختي در پيش است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر