کل نماهای صفحه

۲۷ آبان ۱۳۹۴

هشدار خامنه‌ای به نیروهایش: «اصل نظام نشانه است»


ولی‌فقیه ارتجاع در سخنرانی 20آبان 94 خود، این بار با لحنی به ظاهر نرمتر از قبل گفت که بسیاری که در حوادث فتنه 88 لغزیدند آدمهای بدی نبودند.

سوالی که ایجاد می‌شود این است که مخاطب این تغییر لحن علی خامنه‌ای کیست؟

در شرایط فعلی و بعد از شقه بزرگی که در اثر بحران و شکستهای پیاپی درست شده است چنین ظرفیتی در نظام وجود ندارد که جناح مقابل، مخاطب چنین تغییر لحنی قرار بگیرد و یا حتی شانس سیاسی چنین تغییر لحنی را داشته باشد. مخاطب این صحبت، باند و نیروهای خلص علی خامنه‌ای هستند؛ کما این‌که او در ادامه صحبت‌هایش به صحنه‌های آن قیام و به قول خودش فتنه اشاره کرد و به صراحت گفت که آنها شعار می‌دادند که ”انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است“. خامنه‌ای با صدای خودش و به‌طور علن این شعار قیام را بیان می‌کند تا به نیروهایش بگوید که در مقابل این شعار چه کار می‌توانید بکنید و چه باید بکنید.

خامنه‌ای به این وسیله هشدار می‌دهد که آن بار هم می‌گفتند انتخابات بهانه است ولی اصل نظام را نشانه رفته بودند، الآن هم که بحث انتخابات در رژیم در جریان است، موضوع اصلی، انتخابات نیست و اصل نظام در معرض خطر است. هم وغم خامنه‌ای در این مرحله و دوران، پرداختن به خطری است که کل نظام را تهدید می‌کند و موجودیت آن را می‌لرزاند. در بحران ناشی از زهر خوردن اتمی، صورت مسأله، سرنگونی است و تمام کنش و واکنشهای ولایت سفیانی از همین مسأله ناشی می‌شود. جنایت علیه بشریت و زدن 80 موشک به یک منطقه محصور و به‌اصطلاح تحت حفاظت بین‌المللی هم، یک جنایت ضدبشری و یک جنایت جنگی بسیار وحشیانه است که از همین صورت مسأله ناشی می‌شود. مسأله این است که اصل نظام، نشانه و هدف قرار گرفته است. علی خامنه‌ای نیروهایش را به این خاطر جمع می‌کند که توجیه کند و آنها را نسبت به این تهدید به اشراف برساند و سمت بدهد. مخاطب، نیروهای رژیمی هستند که در حال فرو رفتن در باتلاق است.

خامنه‌ای نمی‌تواند با طرح خطر نظام و حمله به مجاهدین، آثار زهر اتمی را مهار کند و یا به این وسیله دو جناح را به یکدیگر نزدیک کند. نزدیک کردن این دو جناح و بستن این شکاف، هدفی است دور از دسترس خامنه‌ای؛ خود او هم می‌داند و می‌فهمد که نمی‌تواند به این هدف برسد، ا ما او تمام تقلا و تلاش خود را می‌کند که شکافها و ریزش‌ها را در درون خودش ببندد. مخاطب، نیروهای خلص رژیم هستند، همانهایی که بر سر علت کشته شدن در سوریه، بحران و مشکل دارند و به ناچار فرماندهان سپاه مانند جعفری و شمخانی باید بیایند و به آنها توضیح دهند که چرا ما باید آنجا کشته بدهیم والا جنگ و کشته دادن به داخل مرزها و شهرهای کشور خودمان کشیده خواهد شد. این برای امنیت نظام ضروری است.

بنابراین صورت مسأله برای خامنه‌ای این نیست که دو جناح را به هم نزدیکتر کند. جناح‌های رژیم، روز به روز با شدت بیشتر از هم دور می‌شوند.

حرفهای رفسنجانی که چگونگی رفتن بر سر موضوع اتمی را لو می‌دهد، شکاف در رأس نظام را عمیق‌تر می‌کند. هر روز، روحانی و خامنه‌ای بر سر مسأله ادعای نفوذ و دستگیری روزنامه‌نگارها سرشاخ هستند. صادق لاریجانی رئیس قضاییه خامنه‌ای و روحانی، تنها کاری که نکرده‌اند این است که بد و بیراه صریح به یکدیگر بگویند. یکی می‌گوید که اگر رئیس‌جمهور فاسد بشود مملکت فاسد می‌شود، دیگری هم می‌گوید اگر قوه ‌قضاییه فاسد شود مملکت فاسد می‌شود. بنابراین شکاف بین آنها چیزی نیست که قابل ترمیم باشد؛ این شکاف، شکافی است ساخته شده روی بحران و شکست. بنابراین هدف از آن صحبتها در اساس، بستن شکاف و یا جمع‌وجور کردن یا جلوگیری کردن از گسترش شقه و تلاشی در نیروهای خلص خامنه‌ای در آستانه انتخابات است. اگر هم تلاش خامنه‌ای برای این باشد که سناریوی سال 84 را که با جمع کردن نیروهایش توانست احمدی‌نژاد را روی کار بیاورد تکرار کند باز تلاش برای هدفی دور از دسترس است؛ چرا که الآن سال 94 است و واقعیت سیاسی کنونی با سال 84 به دلایل زیر متفاوت است:

1. خامنه‌ای، به‌طور مشخص 8سال است که در پروژه یکدست سازی دستگاهش شکست خورده است. او قصد داشت در نظام، حتی ”جمهوری“ را حذف کند و در یکی از صحبت‌هایش مطرح کرد که ما ریاست‌جمهوری نیاز نداریم و می‌توانیم نداشته باشیم، اما موفق نشد و نتوانست این خط را پیش ببرد. او نه فقط نتوانست ولایت و خلافت رسمی‌ای که مد نظرش بود را در 8سال دولت احمدی‌نژاد درست کند، بلکه تمام 8ساله احمدی‌نژاد روی سرش خراب شد و از درون آن شقه 92 درآمد.

2. علی خامنه‌ای در پروژه اتمیش شکست بسیار بزرگی خورده است. او که با بهره‌برداری از شرایط منطقه و با بالاترین درآمد مالی نزدیک به 1000میلیارد دلار درآمد، بی‌دنده و ترمز این برنامه را پیش برد، الآن مجبور شده زهر بخورد و با طی مسیر معکوس، سانتیفوژها را باز کند.

3. شکستهای منطقه‌یی ولی‌فقیه در عراق و از دست دادن مالکی، در سوریه و چشم‌انداز سرنگونی اسد، در یمن و از دست دادن صحنه. علی خامنه‌ای در سال 84 ثمره دو جنگ افغانستان و عراق را درو کرده بود و ائتلاف‌های منطقه‌یی هم همه به سود او بودند، ولی اوضاع الآن برای او معکوس شده است. مهمترین شکست خامنه‌ای هم در انهدام مقاومت است. او در پروژه سال 92 خودش، از ضربه زدن به شورا و ساختار مقاومت گرفته تا حمله وحشیانه به اشرف در 10شهریور 92 و بعد هم حملات موشکی به لیبرتی، قصد انهدام کل مقاومت را داشت. در این مدت با مالکی و با همه امکانات و خیانتها و مددهایی که از سوی مماشاتگران به او می‌رسید، فرصتهایی به‌دست آورده بود تا مقاومت را از بین ببرد. اما الآن تعادل چگونه است؟ در حال حاضر با مقاومت، توطئه‌های او با شکست مواجه شده است و لیست‌گذاریها ی آمریکا و اتحادیه اروپا درهم‌شکسته است. اقدام به شلیک80 موشک به لیبرتی، یک طرح نابود کننده برای از بین بردن مقاومت بود، ولی این جنبش، به جای این‌که نابود شود به قلب جامعه ایران منتقل می‌شود. این اقدام جنایتکارانه، به جای آن‌که برای او هیمنه ایجاد کند، لعن و نفرین به او را به‌دنبال دارد و این جنبش را به جای این‌که از بین ببرد در درون جامعه مطرح می‌کند. اینها، نتایج معکوس سیاست جنایتکارانه و جنایت سیاسی‌ای است که او مرتکب شده تا مقاومت را نابود کند. چهره اشرفی‌ها در خرابیهای لیبرتی و اشرف‌نشانها در کارزارهای دفاع از مجاهدان اشرفی، نشانگر یک مقاومت بسیار محکم‌تر، بسیار برانگیخته‌تر و بسیار قدرتمندتر است. این جنبش به جای این‌که نابود بشود، به‌دلیل اصالتش و پایداریش و مبنای اصیل و مبتنی بر یک سیاست انقلابی که دارد بیشتر و قویتر می‌شود.

اینها همان خصوصیات این، مرحله است. ما در سال 94 با صورت مسأله واقعی سرنگونی مواجه هستیم. توحش این رژیم نیز، و بحرانهایی که به خیال خودش به این وسیله می‌خواهد حل کند همه بخشی از این صورت مسأله هستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر