روحانی وسفر به پاریس - ديپلماسي مردمي و زدوبند وطنفروشانه
اهميت برگزاري 6 ساعت تظاهرات و راهپيمايي هزاران
نفره، زمانيکه پاريس در شرايط فوقالعاده تروريستي قرار داشت، موقعي بهخوبي درك ميشود
كه فرانسة دچار مشكلات جدي امنيتي و اقتصادي را در آستانة بستن قراردادهاي سودآور
كلان با رئيسجمهور ارتجاع، در نظر بگيريم.
ارگان سپاه ضد خلقي قبل از سفر روحاني خواستههاي رژيم را روي ميز گذاشته بود كه:
«...بااينهمه تغيير مواضع از سوي دول اروپايي، [نظام آخوندي] بايد خواستار اقدامات
مؤثر و ملموس آنها براي نشان دادن حسن نيت نسبت به ايران باشد و در اين راستا، هيأت
ايراني در فرانسه و ايتاليا خواستار اعمال محدوديتهاي مالي، سياسي و تسليحاتي عليه
...سازمان مجاهدين خلق و شوراي ...ملي مقاومت شود...»(جهان نيوز6بهمن94) وزارت بدنام
اطلاعات آخوندي نيز در 6بهمن خطاب به اولاند نوشته بود: «... خواستيم باطلاع شما برسانيم
که ازجانب “سازمان مجاهدين خلق” ...تظاهرات خشونت آميزي عليه اين ديدار انتظار مي رود.
مجاهدين از روحاني به عنوان رئيس جمهور “رژيم تروريستي در تهران” نام ميبرند که دشمن
اين سازمان مي باشد ...[و] خودشان را به عنوان “مبارزان آزادي براي ايران” به رسانه
ها معرفي [مي كنند]...».
17سال قبل در آستانه سفر آخوند شياد خاتمي به پاريس،
بدون هرگونه تعارف و رودربايستي، كشوري كه مهد حقوق بشر بود نهتنها اجازة هيچگونه
ابراز عقيده به انبوه ايرانيان مخالف حاكميت ولايتفقيه نداد، بلكه صحنههاي دستگيري
و سركوب شديد مخالفان ملايان كه در رسانههاي آن زمان انعكاس يافت، نشانگر اين سنت
استعماري بود كه وقتي «معاملات سودآور خون آلود» روي ميز ميآيند، جايي براي «آزادي»
و «ارزشهاي انساني» نخواهد بود. اما اين بار صفي شگفتانگيز از شخصيتهاي سياسي، چهرههاي
سرشناس و محبوب اجتماعي، شهرداران و منتخبان مردم فرانسه در پيشاپيش تظاهرات و راهپيمايي
طولاني انجامشده، نشان داد چگونه مقاومت ايران در اين ساليان، قلل اعتبار و مشروعيت
جهاني را در منتهاي استقلال و پايداري بر اصول انقلابي و دمكراتيك خود فتح كرده و در
به كرسي نشاندن حق مقدس مردم ايران براي مقاومت در برابر فاشيسم مذهبي در صحنة تعادل
قواي سياسي بهپيش تاخته است. امري كه نمونة منحصربهفرد در دنياي معاصر بين جنبشهاي
آزاديبخش و درصحنهي نبرد بينالمللي با حاکميتهاي ديكتاتوري است. يك قدرت بسيج سياسي
و يك مايه گذاري مستمر و عمل فعال كه راه وطنفروشي را بر دشمن ضدبشري مي بندد و چشم ناظران بيطرف را خيره ساخته است.
مهمترين روزنامه فرانسه يکبار بر چنين ظرفيتي انگشت گذاشته و گفته بود: «... مجاهدين
خلق توانايي زيادي را براي گردآوري و برانگيختن مردم در جامعه ايرانيان حفظ کردهاند
كه هرساله در جريان گردهماييهاي عظيم جنبش قابلرؤيت است. يکچيز قطعي است: مجاهدين
خلق يك شبكه چشمگير در ميان منتخبان مردم و تصميمگيرندگان در کشورهاي غربي ايجاد کردهاند...»(لوموند9مهر91).
به اين صورت ساليان است كه سنگ بناي يك «ديپلماسي مردمي» با حركت «از پائين جامعه»
و بسيج افكار عمومي گذاشته شده است. يك كار روشنگرانة انبوه و مورچه وار كه توسط رزمندگان
آزادي در بسياري از كشورها و شهرهاي جهان و در ارتباط و مراوده با مردم عادي اين كشورها
انجامشده است و در مسير پيشرفت خود، به پارلمانها و مجامع بينالمللي و دولتها راه
برد و نهايتاً به عرصةتأثيرگذاري سياسي رسيد.
همه به ياد
دارند، مقاومت ايران نيرويي تنها بود که عليرغم سياستهاي مماشاتگرانه دولتهاي بزرگ،
بر نظامي بودن پروژة اتمي رژيم پافشاري داشت، اما سودهاي غيرقابلگذشت کمپانيهاي غارتگر،
اين واقعيت را كه آخوندها بهسرعت در حال ساختن تسليحات کشتارجمعي هستند، از اهميت
انداخته بود و با وارد شدن به يك ماراتن مذاكرات بينتيجه با آن، روزبهروز از كيسه
مردم ايران بر عمر آخوندهاي ضدايراني افزودند. درنتيجه غول بنيادگرايي و تروريسم سربلند
كرد و صلح و امنيت جهان را گروگان خود ساخت؛ اما مأيوس نشدن، ابرام و اصرار مقاومت
بر اين مصلحت ملي، در دنياي منجمد و سنگيِ سياست كه قبل از هر چيز، انباشت جيبهاي
خود از معامله با آخوندها را در نظر داشت، نهايتاً ترك ايجاد كرد و كار بهجايي رسيد
كه در سال جاري رفسنجاني هم با بيان پيگيريهاي جداگانة خود و خامنهاي در بهدستآوردن
نقشههاي عبدالقادرخان (پدر بمب اتمي پاكستان) طشت دجاليت «استفادة صلحآميز! اتمي»
را از بام دارالخلافة تهران فرو انداخت و بعدازآن آژانس بينالمللي اتمي با اسناد
و شواهد حقوقي به حقانيت و برخورد مسئولانه مقاومت ايران نسبت به چنين تهديد خانمانسوزي
صحه گذاشت. امري كه نهتنها سود آن به مردم و آيندة ايران رسيد، بلکه خدمتي بزرگ به
صلح جهاني هم بود كه تاريخ در مورد آن قضاوت خواهد كرد.
يك روز مصدق بزرگ در سفر به آمريكا به ترومن رئيسجمهور
وقت آن كشور گفت: «...من نيامدهام از شما چيزي بخواهم، بلكه آمدهام كه شما در اين
اختلافي كه ما راجع به نفت داريم، جنبه بيطرفي اتخاذ كنيد...» امروز هم مقاومت ايران،
بهعنوان هماورد واقعي ارتجاع مذهبي حاکم، افشاي رژيم قرونوسطايي آخوندها، بهمثابه
كانون صدور بحران و بنيادگرايي و تروريسم و نقض سيستماتيك حقوق بشر توسط آن را، محور
ديپلماسي انقلابي خود قرار داده است، منزوي کردن و سلب حمايت خارجي از آن را يك وظيفة
ملي خود تلقي مي كند. به كرسي نشاندن حق مقدس مردم ايران براي مقاومت رهاييبخش در
برابر اين استبداد ديني در نبردهاي سياسي، اجتماعي، حقوقي و ديپلماتيک را سرفرازي ملي
و تاريخي ملتمان ميداند. كارزار آزادي مردم ايران در ابعاد جهاني تحت رهبري خانم مريم
رجوي با صدها جلسه و گردهمايي و كنفرانس بينالمللي و همچنين با هزاران بيانيه و موضعگيري
در 5 قارة جهان و به دست آوردن 62 بار محكوميت نقض حقوق بشر در بالاترين ارگان بينالمللي،
گواهي بر همين حقيقت و توانمندي بيهمتاي جنبش مقاومت مردم ايران در اين خصوص است.
اينچنين
است كه در اوج استقلال و سربلندي، امواجي فراگير و قدرتمند از حقوقدانان، شهرداران،
نمايندگان مجالس، رهبران سياسي و مذهبي، سنديكاها و متخصصان و استادان دانشگاهها كه
قبل از هر چيز نيروي وجدان بشريت معاصر نمايندگي ميکنند را در سراسر جهان به حمايت
از مردم ايران و مبارزه تاريخي آنان عليه ارتجاع و بنيادگرايي و استبداد ديني و براي
آزادي و عدالت و برابري برانگيخته و امكان مماشات و زدوبند با اين فاشيسم مذهبي وطنفروش
را در پنهانكاري و بدون پرداخت قيمت ناممكن ساخته است.
برگرفته از سرسخن ایران افشاگر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر