«رادیوی انگلیسی دارد به مردم تهران دستورالعمل میدهد به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید! معنای این چیست؟». این بخشی از سخنرانی علی خامنهای در روز 28بهمن 94 است که طی آن، خامنهای، آشکارا به نیروهایش فرمان حمله به باند رقیب را صادر کرد. پس از آن مهرهها و رسانههای باند ولیفقیه، جنجال پر سر و صدا و کر هماهنگی را با ترجیعبند «برائت… برائت!» آغاز کردند که در آن از رفسنجانی و روحانی و باند مربوطه میخواهند اگر ادعا میکنند که وابسته به اجنبی نیستند، از انگلیس و آمریکا که از آنها حمایت میکنند، برائت بجویند و حتی همچون پاسدار فیروزآبادی رئیس ستاد نیروهای مسلح رژیم، باند رقیب را تهدید کردند که «اگر برائت نکنند، مجرم هستند…«.
البته روشن است که دو طرف این جنگ، از هر عاملی و هر بهانهیی برای زمین زدن حریف استفاده میکنند؛ از رو کردن پرونده دزدی و فساد و خیانت، تا افشای وابستگی به قدرتهای خارجی. گویا باند ولیفقیه گمان میکنند که مردم ایران حمایت بیدریغ آیتالله بیبیسی از خمینی و رژیمش را در تمام این سالها فراموش کردهاند! یا از یاد بردهاند که این آیتالله استعماری از هیچ اقدامی در جهت توجیه و کمرنگ کردن جنایتهای خمینی و جانشینانش در حق مردم ایران فروگذار نکرده است؛ از حمایت از جنگ ضدمیهنی تا توجیه اعدام و شکنجه و کشتار بهترین فرزندان مردم ایران و قتلعام 30هزار زندانی سیاسی، تا تطهیر ساواک و وزارت اطلاعات و غیره…
اما جالب است که باند رفسنجانی روحانی، نه تنها تا کنون از اجابت دعوت به برائت طفره رفتهاند؛ بلکه یا به اشکال مختلف از جواب دادن طفره رفتهاند، یا حتی به دفاع از آن برخاستهاند؛ مثلاً محمدرضا عارف سرلیست باند موسوم به اصلاحطلبان حکومتی گفت: «از چهچیزی اعلام برائت کنیم؛ من 24ساعته باید از بیبیسی اعلام برائت رسمی کنم؟! بیکارم؟!».
مهاجمتر از او، فائزه رفسنجانی است که به گزارش خبرگزاری نیروی تروریستی قدس (2اسفند 94) در پاسخ به خبرنگار تسنیم که از او میپرسد «با توجه به اینکه رسانههای خارجی همچون «بیبیسی» از اصلاحطلبان تمجید میکنند و چهره بسیار بدی از این رسانهها در ذهن مردم وجود دارد، تحلیل شما از این حمایتها چیست؟ و چرا اعلام برائتی از سوی اصلاحطلبان صورت نمیگیرد»، دختر رفسنجانی پاسخ میدهد: «من این چیزی که شما میگویید را اصلاً ندیدهام و اعلام برائت از چه چیزی باید صورت بگیرد؟ اینکه میگویید چهره بدی وجود دارد را قبول ندارم».
به نظر میرسد که این جماعت نه تنها از حمایت آمریکا و انگلیس و دستگاههای تبلیغاتی آنها بدشان نمیآید، بلکه از آن استقبال هم میکنند چون میدانند ولیفقیه و نظام منحوس او آن قدر از نظر مردم ایران منفور است که هر کسی را که این نظام مورد حمله و اتهام قرار بدهد، اعتبار کسب میکند. آنها همچنین از هر عاملی که دو قطبی شدن نمایش انتخابات را القا و تقویت کند و آن را پررنگ نماید، استقبال میکنند.
اما نکته مهمتر این است که اگر به ریشهها توجه کنیم، اگرچه باند خامنهای حمایت بیبیسی از باند رفسنجانی روحانی را علم کردهاند و اگرچه نه باند خامنهای ضداجنبی هستند و نه اینها اصلاحطلب… اما در عینحال دو خط متفاوت را برای حفظ نظام و حفظ منافع باندی خودشان دنبال میکنند و در این مورد با هم تعارض جدی دارند، باند رفسنجانی روحانی تنها راه نجات رژیم را به قول خودشان در تعامل با دنیا جستجو میکنند که منظور آویختن به دامن غرب و آمریکاست و حل و فصل بحرانهای رژیم را هم تنها با الگوی برجام و زهرخوران هستهیی امکانپذیر میدانند. در حالی که باند ولیفقیه معتقد است این مسیر، مسیر نابودی نظام است و راه نجات را در انقباض هر چه بیشتر، در قبضه بیش از پیش اقتصاد توسط سپاه پاسداران جستجو میکند و اسم آن را هم اقتصاد مقاومتی گذاشته است. به این ترتیب، «جنگ برائت» در ریشه به جنگ هژمونی برمیگردد و اینکه بهزعم سردمداران دو باند کدام خط میتواند این رژیم را از سرنگونی نجات بدهد؟ واقعیت این است که هیچ کدام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر