لینک به منبع
روز دوشنبه 24اسفند،
خبر اعلام بیرون رفتن نیروهای روسیه از خاک سوریه، توسط پوتین رئیسجمهور روسیه، بلافاصله
در صدر اخبار جهان قرار گرفت و گزارشهای مربوطه و بازتابها و پیامدها و تفسیرها و موضعگیریهای
پیرامون آن، همچنان در صدر اخبار و گزارشها قرار دارد.
بهرغم اینکه رژیم
آخوندی تلاش کرده، این موضوع را تا آنجا که امکان دارد، با سکوت برگزار کند، یا مثل
محمد جواد ظریف وزیر خارجه حسن روحانی خود را خشنود و راضی جلوه دهد، اما سرآسیمگی و وحشت
آخوندهای حاکم و پاسدارانشان چیزی نیست که بتوان آن را پوشاند.
واقعیت نخست آن است که این تصمیم، تحولی است، بسیار مهم
و بسیار جدی با آثار و نتایج جدی و استراتژیک در تعادل قوای منطقهیی و بینالمللی. در این میان،
اعلام اینکه روسیه دو پایگاه نظامی خود را در سوریه نگهمیدارد، از اهمیت بیرون کشیدن
روسیه از جنگ سوریه نمیکاهد و بیشتر به نظر میرسد که حفظ اعلام این دو پایگاه از
جانب روسیه، برای گرفتن ضرب قضیه میباشد؛ در حالی که خبرهای بعدی حاکی از ترک اولین
اسکادرانهای هوایی روسی از سوریه و بازگشت به پایگاههای دائمیشان در خاک روسیه میباشد.
تلویزیون رژیم،
هنگام پخش خبر تصمیم بیرون کشیدن نیروهای روسیه از سوریه را، غیرمنتظره خواند؛ اما
واقعیت این است که برای هر کسی که تحولات سوریه
را دنبال میکند، این خبر غیرمنتظره نبود و قاعدتاً برای رژیم هم نبایستی غیرمنتظره
بوده باشد؛ چرا که رسانههای هر دو باند رژیم از مدتی پیش، بحث بدعهدی روسیه را به
بهانههای مختلف مطرح میکردند. مثلاً سایت متعلق به پاسدار رضایی (تابناک 24اسفند)
طی تحلیل مفصلی درباره شیوه کجدار و مریزی که روسیه در مورد فروش سامانه موشکی اس ـ
300 با رژیم در پیش گرفته و طی این تحلیل سعی کرده بود نظراتش را عمدتاً از زبان رسانهها
و تحلیلگران خارجی بیان کند، خاطرنشان کرده بود: «روسها در فکر پیشبرد منافع خود هستند
و هیچ تعهد خاصی به حزب الله ندارند». روشن است که چرا در این عبارت به جای رژیم،
از حزبالشیطان اسم برده است.
سؤال اصلی در این ماجرا آن است که علت اتخاذ چنین تصمیمی
از جانب روسیه چیست؟
یکی از مقامهای
روسیه در توجیه این عقبنشینی گفته بود که ما نرفته بودیم که تا ابد در سوریه بمانیم.
البته همه هم میدانستند و تحلیلگران و ناظران بینالمللی هم میگفتند که روسیه برای
کسب امتیازات سیاسی و اقتصادی مشخصی وارد سوریه شده و اگر آنها را به دست بیاورد، آنجارا
خالی خواهد کرد.
اما اینکه چرا
در این نقطه این تصمیم را گرفت؟ در وهله اول و در صدر همه عوامل، باید از مقاومت و پایداری قهرمانانه
مردم و رزمندگان آزادی سوریه یاد کنیم که ایستادند، جنگیدند و البته بهای سنگین آن
را هم پرداختند و یک بار دیگر به اثبات رساندند، هیچ نیرویی و هیچ ارتشی قدرتمندتر
از خلقی که اراده رهایی کرده، نیست.
اگر چه پوتین هنگام
ابلاغ دستور خروج نیروهای روسی از سوریه، ادعا کرد که روسیه به همه اهدافی که در نظر
داشت، دست پیدا کرده، اما نشانههای متعدد بیانگر معکوس این ادعاست و پوتین متوجه شد
عمر رژیم اسد به پایان رسیده و اگر بیشتر در سوریه بماند، بهای بیشتری باید بپردازد.
بهخصوص که خبرها حاکی از این است که عربستان به اطلاع روسیه رسانده بود که قصد دارد
سلاحهای ضدهوایی مدرنی، در اختیار گروههای مقاومت سوریه قرار دهد؛ که این مسأله، تعادل
را بهطور کیفی به زیان روسیه میچرخاند.
دمیستورا نماینده
مللمتحد هم به روسیه هشدار داده بود که اگر مذاکرات جاری صلح در ژنو شکست بخورد، طرح
یا پلان بیبه جریان میافتد که در آن صورت روسیه در مقابل جامعه بینالمللی و تمام
اعراب قرار میگیرد «تلویزیون سی.ان.ان ـ 25اسفند.)
برخی تحلیلگران
هم مسأله نفت، سقوط بهای نفت را مؤثر میدانند که همه این عوامل میتواند در اتخاذ
این تصمیم، مؤثر بوده باشد.
اما علت، هر چه
که باشد، خروج روسیه از سوریه، رژیم را بهشدت دچار وحشت کرده است. علت این وحشتزدگی،
امر پیچیدهیی نیست؛ کاملاً روشن است که با بیرون کشیدن روسیه، رژیم در سوریه تنها
میماند و عوامل نیرومندی که روسیه را ناچار از ترک این صحنه کرد، تماماً روی رژیم
که نیرویش اصلاً قابل مقایسه با روسیه نیست، متمرکز خواهد شد.
به این ترتیب، رژیم در سوریه بر سر یک دو راهی مرگبار
قرار گرفته. یا ترک سوریه که معنای آن، فرو ریختن یکی از مهمترین خاکریزهای رژیم و
فرو ریختن عمق استراتژیک است؛ یا ماندن در سوریه، به هر قیمت که بهمعنیاش این است
که خامنهای میخواهد رژیمش با رژیم اسد، همزمان و در یک گور دفن شود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر