“خـائـن وخیـانـت“ - نگـاهی به مبـارزات چـه گـوارا وکـارکـرد عنـاصـرخـائـن و خـود فـروخته کـارکـردهـای پـدیـده “خـائـن وخیـانـت“
نگاهی گذرا به پروسه مبارزاتی و افکار انقلابی «چهگوارا»
روز
۱۴ ژوئن سال ۱۹۲۸ میلادی“ ارنستو گوارا دلاسرنا“ در شهر روزاریو آرژانتین
متولد شد. او سنین نوجوانی را در شهر کوردوبا سپری کرد سپس در دانشگاه
بوینسآیرس در رشته پزشکی فارغالتحصیل شد، در سال ۱۹۵۱ میلادی، ارنستو پس
از اخذ مدرک پزشکی دست به سفری در کشورهای آمریکای لاتین زد که چندین ماه
به طول انجامید و در این سفر با فقر و فلاکتی که در منطقه حکم فرما بود،
آشنا شد، ارنستو چهگوارا در رهبری مبارزات خلق کوبا علیه دیکتاتوری“
باتیستا “ تا پیروزی انقلاب شرکت کرد٬ سپس چه گوارا به بولیوی رفت و علیه
دیکتاتوری وقت بولیوی دست به یک جنگ چریکی زد، اما در اثر یک توطئه در سال
۱۹۶۷ میلادی توسط نیروهای ارتش بولیوی اسیر شد و پس از تحمل شکنجههای
فراوان در روز ۹ اکتبر سال ۱۹۶۷ میلادی به قتل رسید، وی مسلماً یکی از
معروفترین انقلابیون در تاریخ قرن گذشته است. در ژانویه سال ۲۰۰۰، مجله
تایم او را به نام یکی از ۱۰۰ نفر تأثیر گذارترینها در قرن بیستم معرفی
کرد
“چه“
مردی بود که هرگز شخصاً دربند مقام، رهبری یا افتخارات نبود، او اعتقاد
راسخ داشت که مبارزه چریکی انقلابی شکل بنیادین اقدام برای کسب آزادی
خلقهای آمریکای لاتین است و بر این باور بود که رهبری سیاسی و نظامی
مبارزه چریکی باید یگانه باشد و این مبارزه تنها میتواند توسط خودِ واحد
چریکی رهبری شود نه از طریق دفاتر راحت بوروکراتها درشهرها. روزی“چه“ به
رزم آورانش دربولیوی گفت:
«این
نوع مبارزه به ما فرصت میدهد تا به مردانی انقلابی، به بالاترین سطح
انواع بشری تبدیل شویم، درعین حال این فرصت ما را قادر میسازد تا همچون
مردانی کامل سر برآوریم، آنها که قادر نیستند به هیچ یک از این دو حالت
دست یابند، باید به ناتوانی اعتراف کنند و مبارزه را ترک گویند».
“چه“
درسال ۱۹۶۰ نوشته بود که «نیروهای خلق میتوانند درنبرد بر ارتشی منظم
پیروز شوند، همیشه لازم نیست به انتظار پیش آمدن موقعیتی انقلابی نشست،
چنین موقعیتی را میتوان به یاری ”کانون انقلابی“ پدید آورد». [۱]
وی
درمقالهیی درسال ۱۹۵۹ انقلابیون دروغین را ”صاحب عقاید جزمی کهنه“
میدانست که شروع به نبرد راستین را تا فرا رسیدن لحظه کمال مطلوب که هرگز
نمیرسید، به عقب میافکندند. آنان پرچم سرخ را درحاشیه رنگین کمان جستجو
میکردند، درحالیکه یک اندیشه میتواند خطرناکتر از فوجی از جنگجویان
باشد.
تصمیم برای استمرار مبارزه انقلابی و کارکرد عناصرخود فروخته درایجاد موانع سرراه انقلاب
ارنستو
چهگوارا در یکم آوریل ۱۹۶۵ تصمیم خویش مبنی بر شرکت درمبارزات انقلابی
درخارج از کوبا را اعلام میکند، کمی بعد نخست به کنگو (زئیر) رفت و درجنبش
پاتریس لومومبا شرکت نمود، سپس از نوامبر سال ۱۹۶۶ تا اکتبر ۱۹۶۷ جنبش
چریکی بولیوی را بر ضد دیکتاتوری نظامی آن کشور رهبری کرد.
دراینجا بطور مختصر به وقایع مهم این یک سال نگاهی میاندازیم که در کتاب خاطرات “چه گوارا“ ثبت شده است.
–
در مراحل مقدماتی آماده سازی پایگاه برای واحد چریکی “چه“ از مویزه گوارا
رهبر معدنچیان و یک قائد سیاسی که حزبش را ترک کرده بود تا درروند
سازماندهی یک تشکیلات دیگر شرکت کند، دعوت کرد تا از اردوگاهش دیداری کند.
سازمانی
که از سوی“ اسکای زامورا“ رهبری میشد. “مویزه“ بعدها آن گروه را به
خاطراختلاف با زامورا ترک گفت. زامورا [۲] زمانی وعده داده بود تا “چه“ را
درسازمان دادن مبارزه مسلحانه چریکی در بولیوی یاری دهد، پس از درگذشت “چه“
زامورا یکی از کینه توزترین منتقدان چهگوارا شد.
“مویزه“
بدون هیچ تردیدی به “چه “ پیوست. او پشتیبانی خود را عرضه داشت و جان خود
را در امر انقلاب قهرمانانه نثار کرد. یک گروه چریکی بولیویایی هم که تا آن
زمان درسازمان “ماریو مونژه“[۳] باقی مانده بود به “چه“ پیوست، این گروه
به رهبری “اینتی“ و“کوکوبردو“ که درعمل ثابت شد جنگجویان دلیر و برجستهیی
بودند، “مونژه“ را ترک گفتند و مصمانه از “چه “ حمایت کردند، اما “مونژه“
درپی انتقام تمامی انرژی خویش را وقف خرابکاری درجنبش کرد. او درلاپاز با
رزم آوران آموزش دیده کمونیست که در راه پیوستن به چریکها بودند برخورد و
آنها را از رفتن باز داشت.
یک
سال بعد در ۱۶ آوریل ۱۹۶۶ ”پیام به سه قاره“ که پیش از عزیمت به بولیوی
توسط گوارا به نگارش در آمده و درآن دعوت به برپایی“دو، سه، چند ویتنام“
شده بود، درکوبا انتشار مییابد.
چه گوارا دردفترخاطراتش روز به روزبه حوادث پیش آمده اشاره نموده و درچندجا آنرا با قلم خویش و به بیان زیر به تصویر کشیده است:
«در
۱۱ مارس ۱۹۶۷ دو تن از افراد جدیدالورود، اردوگـاه اصلی را ترک میکنند،
این دو تن سه روز بعد دستگیر میشوند و حضور گوارا را به ارتش اطلاع
میدهند».
-۲۰
ژوئیه ۱۹۶۷ اوزه بیو وچینگولو، چریکهای اخراجی که با ستون خواکین همراه
بودند، فرار میکنند، و بدست ارتش گرفتار میشوند، سپس ارتش را به غارهای
استراتژیک چریکها که محل نگهداری مواد ضروری بود هدایت میکنند.
-۲۶
سپتامبر ۱۹۶۷ واحد جلودار چریکها درلاهیگوارا درکمین ارتش میافتد، کوکو،
میگوئل، جولیو کشته میشوند، کامبا و لئون فرار کرده و چند روز بعد دستگیر
میشوند و همکاری با دشمن را میپذیرند.
۳
اکتبر ۱۹۶۷:… از رادیو خبرهایی درباره اسیر شدن “آنتونیو دومینگو فلورس
(لئون)“ و “ اورالاندو خیمنزبازان (کامبا)[۴] را شنیدیم. کامبا پذیرفته که
با ارتش میجنگیده ولی لئون میگوید که با اعتماد به سخنان ریاست جمهوری،
وضع خود را تغییر داده است. هردو اطلاعات فراوانی دادند، که هنوز اعلام
نشده است، دو روز بعد رادیو خبر داد که کامبا به کامیری انتقال یافته است
تا در محاکمه “دبره“ به عنوان شاهد شرکت کند. بدین گونه داستان دو چریک
قهرمان پایان مییابد!
یک
روز بعد یعنی روز ۴ اکتبر رادیو خبر داد که فرماندهی عالی تیپ چهارم ارتش
پست مقدم خود را از لاگونیلاس به پادپلا منتقل کرده است، تا ناحیه “سرانو“
را که تصور میشود چریکها سعی دارند از آن بگریزند بهتر زیر نظر داشته
باشند. در روز ۶ اکتبر رادیو “ کروز دل سو“ مصاحبهیی با کامباها پخش رادیو
شیلی به سانسور اخبار دست زده است، و این از آن روست که تعداد ۱۸۰۰ تن در
این منطقه در جستجوی ما هستند.
مسأله
این است که اگر من به دست نیروهای تیپ چهارم دستگیر شوم، درکامیری محاکمه
خواهم شد، و هرگاه به دست تیپ هشتم بیفتم محاکمه در سانتاکروز خواهد بود.
درتاریخ هفتم اکتبر ارتش گزارش عجیبی درباره حضور ۲۵۰ سرباز در سرانو صادر
کرد که برای جلوگیری از افراد محاصره شده که گفته میشود تعدادشان ۳۷
نفراست اعزام شدهاند. مخفیگاه ما را بین رودخانه آسرو و اورو تعیین
میکنند، به نظر میرسد که خبر برای رد گم کردن است [۵].
۷
اکتبر ۱۹۶۷ ستون چریکی به دره “دیورو “ رانده میشود و درپی آن جنگی
درمیگیرد، تعدادی از چریکها کشته میشوند و چهگوارا و پاچو که هر دو
زخمی بودند، همره با ویلی و چینو دستگیر و به مدرسه لاهیگو را برده
میشوند، پاچو درهمان شب در اثر جراحات جان میسپارد، و حکومت بولیوی دستور
اعدام چهگوارا را صادر میکند، ویلی، چینو و گوارا تیرباران میشوند.
مسلم شده است که “چه“ با وجود زخمی شدن، به جنگ ادامه میداده است، تا این
که با شلیک گلوله تفنگ ام ۲ بر زمین افتاده و سلاحش از کار میافتد و این
در حالی بود که مهماتش تمام شده بود. فقط به سبب این شرایط باور نکردنی بود
که توانستند او را زنده دستگیر کنند.
ایمان و اعتقاد راسخ به پیروزی خلق و انقلابیون پیشتاز آن موتور انگیزاننده و آرمان هر انقلابی
به
این ترتیب بعداز گذشت دههها از شهادت “چه“ آنچه بارز و برجسته و ماندگار
شده وباقی خواهد ماند، نام و اندیشه انقلابی “چه“ بود که به عنوان الگو
وشاخصی برای مبارزین دراغلب کشورهای جهان تبدیل شد و نامش یاد آور جنگاوری
تا آخر و به سمبل “نه“ گفتن به دشمن در هر شرایطی تبدیل شد. آنچه که او کرد
و کوشید تا بکند، ناممکن را در نظر سایرین ممکن میساخت، وی مبارزی بود که
انقلابی بودن را برگزیده بود و ساخته خودش بود. به طوری که امید بخش طیف
عظیمی از نسل جوان و آگاه چه در زمان خود و چه برای نسلهای بعدی گردید.
گسترش سریع ستایش «چه» پس از مرگش، پیامد منطقی پایان زندگیاش بود که در
زمزمهیی واقعی بوده و چریکها ثابت کردند که چه تسریع کننده فوقالعادهیی
میتوانند باشند، یک بار وقتی که نشانهای آشکار ضعف و زوال سریع در حکومت
بولیوی پدیدار شد نوشت: حکومت بسرعت از هم میپاشد، دریغا! که اکنون ۱۰۰
مبارز دیگر دراختیار نداریم!
درهمین جا بیمناسبت ندیدیم که برخی جملات ماندگار «چه گوارا» را با بزرگداشت یاد و نامش در این قسمت بیاوریم:
-مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختند و برای عشق مرزی، غافل از اینکه نه آزادی در تابوت جا میگیرد و نه عشق مرز میشناسد.
-راهنمای عمل یک انقلابی حقیقی، احساسات عمیق عاشقانه اوست.
-بگذارید بگویم که یک انقلابی واقعی توسط حس بزرگی از عشق راهبری میشود.
-گرگها
هرگز گـریه نمیکنند!! اما گاهــی چنان عرصه زنــدگی برایشان تنگ میشود
که بر فراز بلندترین قله کوه میروند و دردناکتــرین زوزهها را
میکــشند..
-سختیها
و رنجهای زندگی همیشه مرا نیرومندتر و آبدیدهتر میکنند، به شرط آنکه در
حدی نباشند که یارای مقابله با آنها را نداشته باشم و زیر آن جان دهم. هر
سختی که مرا نکشد، مرا قویتر میکند.
میانه
روی واژهٴ دیگری است که از آن برای توجیه استعمار استفاده میکنند.
میانهروها همه کسانی هستند که میترسند یا به شکلی قصد خیانت دارند.
-اگر تو در برابر هر بیعدالتی از خشم به لرزه میافتی؛ بدان که یکی از رفقای من هستی…
–
مرگ هرجا و هرزمان ممکن است ما را غافلگیر کند بگذار به او خوش آمد بگوییم
مشروط بر این که بانک پیکارمان دست کم به یک گوش شنوا رسیده باشد، مشروط
بر این که دستی دیگر به یاری دراز شود. [۶]
-فداکاری ما از سر ِآگاهی است، بهای آزادی است که درکارساختن آنیم، … ما انسان قرن بیست و یکم را خواهیم ساخت یعنی خودمان را.
-هرقطره
خون ریخته شده در سرزمینی که در زیر پرچمش زاده نشده باشی تجربهیی است که
به زنده ماندگان منتقل میشود تا بعداً آن را درمبارزه برای رهایی کشورشان
بکار برند، همچنان که خلقی که خود را آزاد میسازد، قدمی درپیکار برای
رهایی مردم خودما بر میدارد.
ارنستو (سمت چپ) نوجوان با والدین و برادران، خواهرانش –۱۹۴۴
-تا
آن زمان که خروش نبرد ما به گوش شنوایی رسد و دست دیگری برای بر گرفتن
اسلحه ما دراز شود، و جنگاوران دیگری پیش آیند و سرود سوگ ما را با تق تق
مسلسلها و خروشهای تازه نبرد و ظفر درآمیزند، هرجا که مرگ غافلگیرمان
کند، گو خوش آمدی![۷]
چه گوارا (سمت راست) با آلبرتو گرانادو (سمت چپ) در داخل “مامبو-تانگو”
قایق چوبی بر روی رودخانه آمازون در ماه ژوئن ۱۹۵۲
برگرفته از:
________________________________________
-چه گوارا –نوشته اندرو سینکلر-ترجمه حیدر علی رضایی
-خاطرات بولیوی- نوشته چه گوارا – ترجمه بهمن دهگان
-چه گوارا و انقلاب کوبا-نوشتهها وسخنان ارنستو چه گوارا
– خاطرات ارنستو چه گوارا –روز شمار عملیات دربولیوی-محمدعلی عمویی
[۱] – کتاب جنگ چریکی ارنستو چه گوارا
[۲] – دراوایل ۱۹۶۵ انشعابی درحزب کمونیست بولیوی رخ داد که به تشکیل یک حزب رقیب به رهبری اسکار زامورا با گرایش مائویستی منجر شد.
[۳] – رهبرحزب کمونیست بولیوی
[۴]
– در ۱۳ اوت ۱۹۶۷ میگوئیل، اوربانو، لئون و کامبا به منظور استقرار اردو
درکنار چاه آبی که بنینیو کشف کرده بود و سپس ادامه حرکتشان اینجا را ترک
کردند، دو روز بعد یک ایستگاه رادیویی درسانتاکروز بطور گذرا اعلام داشت که
دو تن توسط یک واحد ارتش مستقر در مویوپامپا دستگیرشدند، دیگر تردیدی نیست
که که این خبر، گذشته از دو زندانی که به حرف آمدهاند، به ستون خواکین بر
میگشت که به شدت تعقیب میشدند. در ۱۸ اوت اینتی به من گفت که کامبا
میخواهد گروه را ترک کند، به نظر کامبا شرایط جسمانی او را از ادامه کار
باز میدارد. به علاوه او چشم اندازی برای این مبارزه نمیبیند، این بیان
آشکارا، بروز نمونه ترسویی است. او اکنون هدف آینده ما را که تلاش برای
وحدت با خواکین است، میداند، بنابراین نباید فعلاً ما را ترک کند. یک هفته
بعد چه گوارا درخاطرات روز ۲۴ اوت خود نوشته است که کامبا درآستانه آخرین
حد از تنزل روحی است واکنون با شنیدن نام سربازان هم به لرزه میافتد.
[۵] – این آخرین نوشته از خاطرات چه گوارا بود ویک روز بعد دستگیر شده بود.
[۶] – چه گوارا وانقلاب کوبا –نوشتهها و سخنان ارنستو چه گوارا
[۷] -خاطرات بولیوی- نوشته چه گوارا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر