”دیپلماسی تعاملگرا“ یا جامزهر منطقهای!هیاهوی کهنه ”تعامل گرایی“ با جهان و کشورهای منطقه دیگر اثر ندارد
پس از سفر روحانی به کویت و عمان رسانههای این باند هیاهوی کهنه ”تعامل گرایی“ با جهان و کشورهای منطقه را مجدداً راه انداخته و در این رابطه قلم فرسایی کردهاند.
روزنامه حکومتی جهان صنعت تحت عنوان ”دیپلماسی تعامل گرای تهران“ مینویسد: ”حال حسن روحانی در راستای دیپلوماسی تعاملگرا و همچنین اولویت اخلاق راهبردی آن هم با هدف روابط بهتر و نیز حل و فصل سوءتفاهمها و ارتقای روابط از طریق گفتگو و مذاکره درصدد پاسخ به خواستههای کشورهای شورای همکاری خلیجفارس است“. (روزنامه جهان صنعت 28بهمن 95)
آنچنان که نویسنده مقاله جهان صنعت اذعان میکند سفر روحانی به کویت و عمان در راستای اجابت به هشدارهایی است که از جانب کشورهای حوزه خلیجفارس مبنی بر دست برداشتن رژیم از دخالت در امور کشورهای منطقه و پایان دادن به سیاست صدور تروریسم و ارتجاع صورت گرفته است. بنا بر گزارش رسانهها و تحلیلگران منطقهای این هشدارها طی نامهای از طرف امیر کویت توسط وزیر خارجه این کشور در سفر به تهران تسلیم روحانی شد.
اما مفهوم کامل ”تعامل گرایی“ در نظرگاه باند رفسنجانی- روحانی فراتر از ”تعامل“ با کشورهای منطقه است، بلکه به مفهوم غلط کردمگویی از سیاستهای دجالگرانه خمینی و سیاستهای 38ساله گذشته نظام، در زمینه سیاستهای منطقهای رژیم است.
روزنامه آرمان، دیگر روزنامه وابسته به این باند در مطلبی با عنوان ”قدرت در تعامل است نه تقابل، هنر دیپلوماسی و کنترل شاهقلیها“ با زیر علامت سؤال بردن جنگ رژیم با عراق لگد محکمی به قبر خمینی و سیاستهای توسعه طلبانهاش زده و نوشته ”تاریخ ما مملو از گرفتاریهایی است که حاصل عدم درک موقعیت و قابلیت خویش و جهان بوده و میباشد. ما همچنان صدمه میخوریم. اگر تنها درک کنیم در جنگ تحمیلی، هم جنگ و هم صلح به ما تحمیل شده و جام زهرش تا ابد با ماست“.
این پادو باند رفسنجانی – روحانی میخواهد با تبری جستن از جنگ ضدمیهنی خمینی، سابقه باند را در جنگ و کشتار سفید سازی کند. اما برهمگان واضح است که این باند نیروی اصلی آن زمان پیشبرد جنگ ضدمیهنی بود.
جنگی که باعث کشته شدن بیش از دو میلیون کشته و مجروح و 1000میلیارد دلار خسارت شد و اکنون باند رفسنجانی – روحانی میخواهد با لگد زدن به قبر خمینی دامن آلودهاش را از این جنگ خانمانسوز مبرا جلوه دهد.
از نظر این رسانه حکومتی ”هنر دیپلماسی“ در این است که نظام حد خودش را بشناسد و پاپیچ سیاستهای جهانی نشود زیرا ”تاریخ ایران مملو از گرفتاریهایی است که حاصل عدم درک موقعیت و قابلیت خویش و جهان است“.
نویسنده سپس به درگیری مریدان شاه اسماعیل صفوی در آناتولی و در جنگ با سپاهیان عثمانی اشاره میکند، که این جنگ به پیروزی مریدان شاه اسماعیل منجر شد اما دست آخر این جنگ مقدمهای شد برای شکست نیروهای ایران در چالدران. پیروزی شاهقلی بر سربازان درجه دو و سه عثمانی، در نزد برخی از سران قزلباش این شبهه را ایجاد کرد که امکان پیروزی بر امپراطوری که استانبول را فتح نموده، وجود دارد. تأسیس دولت شیعه صفوی که با ظهور خود مهمترین عنصر مشروعیت قدرت عثمانی (اسلام) را به چالش کشانده بود از همان ابتدا برای دولت عثمانی قابلتحمل نبود، لیکن پرهیز از درگیری و حداقل به تأخیر انداختن آن، میتوانست بیش از پیش به قدرتمند شدن دولت صفوی منجر گردد.
تحرکات مریدان صفوی و بهطور مشخص قیام شاهقلی علیه دولت عثمانی که مترصد جنگ با دولت صفوی بود، این بهانه را ایجاد کرد و سلطان سلیم با عزیمت به شرق، شاه اسماعیل را به جنگی کشاند که گریز از آن دیگر چندان آسان نبود. جنگ دوم ایران با روسها که منجر به انعقاد قرارداد ننگین گلستان گردید نیز حاصل بیتدبیری، همراهی با احساسات بدون تعقل و ارزیابی اشتباه از قابلیتهای کشور بود که بر وارد آمدن زخمی عمیق بر پیکره ایران انجامید“.
با این مقدمه چینی و نقد بیتدبیریهای گذشته نظام است که نویسنده توصیه میکند ”در امر کشورداری و در روابط بینالملل نمیتوان بدون محاسبه دقیق حرکت نمود. همانقدر که توهم خود کوچک بینی، بیماری است، توهم خودبزرگبینی نیز بیماری است“.
پس، میبایست سیاستگذاریها بر اساس واقعیتهای مبتنی بر قابلیتهای تبیین شده باشد و ”نباید کشور را وارد منازعهای نماید که نتیجه آن شکست است. بعضاً هدف درگیریهای کوچک، ایجاد درگیریهای بزرگ است که نباید بسترساز آن شد“. (آرمان 28بهمن 95)
بر همین سیاق است که خبرگزاری حکومتی ایرنا نیز اتخاذ سیاست ”تعامل گرایی و تنش زدایی با کشورهای جهان“ را به نظام پیشنهاد میکند. (ایرنا 5بهمن 95)
واضح است که تحتتاثیر چرخش باد تعادل قوای جهانی و منطقهای علیه نظام ولایت است که این رسانههای حکومتی برای نظام چنین نسخه پیچیهای ”اعتدالی“ و ”تعامل گرایانه“ میكنند. !
سوال این است که اولاً سیاست تعامل گرایی با کشورهای جهان تابع چه منطقی است و ثانیا اگر نظام ولایت به این سیاست تن بدهد چه عواقبی برای آن در بردارد؟
بدیهی است که سیاست ”تعامل گرایی“ با کشورهای جهان یعنی اینکه رژیم بر اساس تعادل قوای جهانی و منطقهای حرکت کند. مفهوم اخص این سیاست هم این است که نظام در مقابل سیاستهای جهانی و منطقهای غلط کردم گویی کند و جام زهرهای پیاپی را نوش جان کند.
برمبنای چنین سیاستی است که معاون آسیا و اقیانوسیه وزارتخارجه رژیم ”برجام را نمونه بارز دیپلوماسی تعامل گرا و عزم جدی رژیم برای حل و فصل مسالمتآمیز سایر اختلافات“ می داند.
پیش از این نیز روزنامه حکومتی صبح نو به این کشف نایل آمد که ”در قدیم هیچ کشوری بدون تعامل نمیتوانست زندگی کند؛ حالا که در عصر جهانی شدن و ارتباطات اصلاً این موضوع امکان ندارد. درباره ایران ضرورتها فراتر از این هم هست؛ یعنی جمهوری اسلامی ایران دارای یک ویژگیهایی هست که سیاست خارجی آن را به ناچار تعاملی میکند و اصلاً ناگزیر از تعامل است“. (صبح نو5مهر 95)
نتیجه جبری اتخاذ چنین سیاستی در رابطه با کشورهای منطقه این است که میبایست رژیم از یکی از اهرم های اصلی حفظ نظامش یعنی صدور ارتجاع و تروریسم صرفنظر کند و در داخل مرز های ایران واپس بتمرگد. این همان نتیجهیی است که سران نظام بهویژه علی خامنهای نسبت به آن بهغایت بیمناک هستند. در این صورت میبایست به قول خامنهای، شمخانی و... نیروهای رژیم در داخل شهرها ایران با مردم بجنگند. طبعاً در چنین جنگی مردم ایران طرف پیروز این جنگ هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر