کل نماهای صفحه

۱۱ تیر ۱۳۹۵

عبرتهای «۳۷سال قهقرا»



این روزها شاهد هستیم که سردمداران نظام ولایت، به 37سال چپاول و فساد در حاکمیت ننگین‌شان اعتراف می‌کنند قبل از هر چیز باید دید که این اعترافها از نظر سیاسی-اجتماعی چه معنایی دارد؟

معنای اعترافها از نظر سیاسی اجتماعی

واقعیت این است که از نظر اجتماعی، وقتی سران رژیم به‌روشنی اعتراف می‌کنند که 37سال حاکمیتشان چیزی نبوده جز فساد، چپاول و جنایت و ایجاد وحشت برای مردم، و خلاصه و در یک کلام این‌طور که آخوند ناطق نوری گفته «37سال قهقرا» . چنین اعترافی یک پیام سیاسی دارد و یک پیام اجتماعی. اول از نظر سیاسی. همیشه وقتی حکومتهای فاسد و دیکتاتوری سر کار هستند مهره‌ها و سرانشان نمی‌آیند به فساد و تباهی و ستمکاری رژیمشان اعتراف کنن. وقتی اعتراف می‌کنند که سرنگون می‌شوند.

 اما این‌جا با پدیده جدیدی روبه‌رو هستیم. سران رژیم آخوندی، وقتی هنوز حاکمیت را در قبضه دارند، به ستم و تباهی و فساد در سراسر 37سال عمر رژیمشان، اعتراف می‌کنند. این یعنی اعتراف به شکست همه جانبه رژیمی که این همه دعاوی اسلام‌پناهی و مردم‌گرایی داشته؛ این خودش به‌معنی اعتراف به قرار داشتن در لب پرتگاه سرنگونی توسط سردمداران رژیم است. برای همین هم ناطق نوری با نگرانی می‌گوید: «آیا نگهداری این انقلاب مسئولیت ندارد؟» . یعنی بحث «نگهداری انقلاب، یا نظامه» . بحث امکان داشتن یا نداشتن ادامه حاکمیت این رژیم است.

پیام اجتماعی اعترافها

اما پیام اجتماعی این اعترافها چیست؟ پیام این است که چقدر ستم و چپاول کاسه صبر مردم را لبریز کرده، که اینها مجبورند با زبان خودشان چنین اعترافهایی بکنند. یعنی موضوع برای رژیم «امنیتی» است. برای همین ناطق نوری می‌گوید: «مسئولان باید قدر امنیت و آسایش کشور را... بدانند و از کارهایی که به تضعیف نظام می‌انجامد، پرهیز کنند» . یعنی این روند به‌زودی به جاهای باریک می‌کشد و «امنیت و آسایش» نظام را و سران آن را به خطر می‌اندازد.

 طبیعی است که اگر سردمداران رژیم به خواست خودشان باشد مطلقاً نمی‌خواهند این اعترافها را داشته باشند، همان‌طورکه در طول 37سال نه تنها از بیان چنین اعترافهایی خودداری می‌کردند بلکه همواره معکوس حرف می‌زدند و می‌گفتند وضع نظام مقدس جمهوری اسلامی، خیلی خوب است و هر کس هم اشاره‌یی می‌کرد به فسادی که در درون رژیم موج می‌زند، به‌عنوان سیاهنمایی هدف قرار می‌گرفت. اما الآن چی شده که مجبور شدند چنین اعترافهایی را به‌روشنی عنوان کنند؟

علت اول - دعوا بر سر تصاحب سهم بیشتری از هژمونی

در پاسخ باید گفت که این مسأله دو علت دارد:

 علت اول جنگ شدید و روزافزون باندی درون نظام است. چون در این جنگ که دعوا بر سر تصاحب سهم بیشتری از هژمونی است، هر روز باندهای متخاصم چشمه جدیدی از فساد و تباهی باند رقیب را افشا می‌کنند. در مقابل هم باند رقیب دست این باند را را می‌کند. ناطق نوری گفت: «یک مشکل... داریم، خط بازی و باند بازی... (که) مثل موریانه آسیب می‌زنه به انقلاب» . به‌طوری که رفسنجانی هم 2تیر گفت: پس از 37سال حالا که می‌فهمیم روشها اشتباه بوده، باید اصلاح کنیم. بعد هم می‌گوید «پس از گذشت حدود 37سال... برخی به غیبت، تهمت، افترا، دروغ و شایعه، روی می‌آورند. این روند دست روکردنهای باندی به اونجا می‌رسد که یکباره موضوعی مثل فیشهای حقوقی میلیونی کارگزاران رژیم با پیامدهای اجتماعی سنگینش، آن هم در شرایطی که فقر و نداری در تمام جامعه ایران بیداد می‌کند، رو می‌شود، .

علت دوم - ترس از انفجار اجتماعی

علت دوم هم همین تلاطم عظیمی است که این خبرها در جامعه انفجاری ایجاد می‌کند. آن‌قدر که سران رژیم مجبور می‌شوند این‌چنین به صحنه بیایند تا بلکه بتوانند مقداری موضوع را جمع‌وجور کنند.

 اما آیا به راستی سردمداران رژیم، با این اعترافها می‌توانند از خطر انفجار اجتماعی کم کنند؟ به واقع پاسخ مطلقاً نه است، اگر با گفتاردرمانی و حالا اعترافهای دجالگرانه می‌شد جامعه را به سکوت واداشت که رژیم نیاز نداشت این‌طور سر خودش را به در و دیوار بزند. خودشان هم می‌دانند که این اعترافها نمی‌تواند آبی روی آتش باشد. بلکه تا یک حدی حکم بنزین روی آتش دارد. اما از آنجا که هیچ راه برون‌رفتی ندارند، مجبورند از یک طرف این‌طور اعتراف کنند، از آنطرف بیایند به صحنه (مثل خامنه‌ای) که بگویند وضعیت خیلی خراب نیست و این موارد استثنا بوده. این تناقض بزرگ خودش عامل رسوایی بیشتر و تشدید خشم انفجاری مردم است. بی‌جهت نبود که ناطق نوری با نگرانی می‌گفت: «با چنین شرایطی مردم می‌گویند همه اینها خرابند» .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر