کل نماهای صفحه

۱۶ تیر ۱۳۹۷

سرنگونی یا بقای جمهوری اسلامی و نبرد استراتژیک آمریکا و اروپا

سرنگونی یا بقای جمهوری اسلامی و نبرد استراتژیک آمریکا و اروپا
 
تسلط اتحادیه اروپا، چین و روسیه بر بازار ایران و خاورمیانه، امریکا را بطور کامل از دستیابی به منافع در این منطقه باز داشته است، به همین دلیل است که استراتژی آمریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی با اهداف بزرگتر در خاورمیانه گره خورده است. به عبارت دیگر بقاء یا استمرار جمهوری اسلامی به محل منازعه بین اروپا و آمریکا بر سر دستیابی به منافع اقتصادی و هژمونی و سیادت سیاسی در خاورمیانه تبدیل شده است.
خانم مرکل صدر اعظم آلمان رسما اعلام کرده است که اروپا در مقابل سیاست سلطه جویانه آمریکا خواهد ایستاد. چنین ادعایی از طرف مرکل نشان از حیاتی بودن بقای وضعیت فعلی خاورمیانه برای رهبران اروپا است. در این راستا اما آنچه در پیروزی یا شکست دو استراتژی مهم است، عواملی است که می توانند در آنها مداخله کنند. ترامپ از استراتژی ای بهره می گیرد که عواملی نظیرحمایت کشورهای منطقه و به ویژه مردم به جان آمده ایران را با خود دارد، ترامپ از مردم ایران حمایت می کند، این در حالی است که اتحادیه اروپا با استمرار سیاست قبلی خود به حمایت از جمهوری اسلامی ادامه می دهد. اروپاییان چشم بر ویرانی و فقر یک ملت ثروتمند و عدم رعایت حقوق بشر در ایران بسته اند. این سیاست از منظر مردم ایران قابل قبول نیست و مورد اعتراض آنها است.
چرا آمریکا واکنش نشان داده است؟ منافع سیاست بحران زایی جمهوری اسلامی و گروه های تند رو اسلامی با شعار مرگ بر آمریکا در منطقه همواره به جیب اروپاییان چین و روسیه سرازیر شده است، همچنین سرمایه گذاری صدها میلیارد دلاری از پول مردم ایران توسط جمهوری اسلامی در اقتصاد انگلیس، آلمان، ایتالیا و سراسر اروپا، چین و روسیه منافع سرشاری نصیب آنها کرده است. علی رغم حضور نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه، اما سیاست اروپاییان هژمونی سیاسی و اقتصادی آنها بر این منطقه را استمرار بخشیده است. از سوی دیگر سیاست حمایتی از جمهوی اسلامی توسط کشورهای اروپایی، چین و بویژه روسیه باعث ایجاد جنگهای مذهبی و ایجاد بحران و تنش در منطقه شده است. بنا براین اتحادیه اروپا با حمایت از جمهوری اسلامی نشان داده است که از سیاستهای بحران زایی و تنش افزایی این حکومت در منطقه سود می برد. بقای جمهوری اسلامی برای اروپاییان آنقدر مهم است که به حفظ آن به مثابه حفظ منافع اروپا می نگرند، به همین دلیل حاضرنیستند از جمهوری اسلامی چشم بپوشند. استراتژی بحران سازی اسلامیسم در منطقه ولی برای آمریکا سودی در برنداشته است، بلکه برعکس هزینه های هنگفت مالی و جانی بسیاری بر آنها تحمیل کرده است.
دور بودن فاصله جغرافیایی ایالات متحده از خاورمیانه از یکسو و شعارهای ضد آمریکایی جمهوری اسلامی و گروه های های تروریستی و تندرو اسلامی اهل تسنن که آنها نیز سر نیزه را بسمت آمریکا نشانه گرفته اند، باعث گردیده است که آمریکا خود را از صحنه رهبری بر جهان و کنترل خاورمیانه دور ببیند. به همین منظور با یک اقدام نظامی بر علیه عراق و رژیم صدام ! خود را در مرکز معادله آشوب و جنگ و ویرانی قرار داد. پرسش اما اینجاست که چرا آمریکا به عراق حمله نظامی کرد؟!! در همان زمان دیدگاهی در آمریکا مطرح شده بود که آمریکا می بایستی به ایران حمله کند و نه به عراق. اما اعمال سیاست حفظ جمهوری اسلامی بصورت وسیع توسط اروپاییان و حزب دموکرات آمریکا و چین و روسیه، هدف تهاجم نظامی آمریکا را تغییر داد. حمله به صدام اما نه تنها هیچ کمکی به آمریکا نکرد، بلکه بر ابعاد بحران منطقه افزوده و باعث رها شدن گروههای مذهبی تروریستی بیشتری در کشور عراق و منطقه شد.
دموکراتهای آمریکا همواره با نظرات اروپاییان همراه بودند. به همین دلیل اوبامای دموکرات پس از بوش عمده نیروهای نظامی آمریکا را از منطقه خارج و به آمریکا منتقل کرد. او نیز همانند اروپاییان معتقد بود که تغییر وضعیت موجود در منطقه به نفع کل غرب نیست، به همین دلیل در اشکال مختلف سعی در حمایت های مستقیم و غیر مستقیم از جمهوری اسلامی نمود. اقدامات منفعلانه اوباما در سوریه نیز تبعیت کامل او و حمایت از برنامه اروپاییان بود. در مقابل، جمهوری خواهان آمریکا آنرا برخلاف منافع ملی آمریکا ارزیابی کرده اند.. به این ترتیب تفاوت استراتژی از نظر سیاسی و اقتصادی بین حزب دموکرات در همراهی با اروپاییان در مخالفت با حزب جمهوری خواه آمریکا که بر گرد منافع ملی آمریکا دور میزند به نقطه برخورد استراتژی ها در خاورمیانه تبدیل شد.
دلایل ظهور ترامپ به عنوان کسی که صرفا بدنبال منافع ملی آمریکا است نه اتفاقی، بلکه دقیقا بر اساس منافع آمریکا صورت گرفته است. منافعی که برای آنها در خاورمیانه و ایران بعنوان یک بازار بزرگ با ظرفیت بسیار زیاد وجود نداشت و هنوز هم وجود ندارد. علی رغم فروش سلاح های آمریکایی به کشورهای منطقه، اما این معاملات هرگز جای منافع اقتصادی و سیاسی آمریکا در منطقه را پر نکرده است. بنا بر این آمریکا بر خلاف اروپاییان که از بحران سازی جمهوری اسلامی و گروههای اسلامی سود برده اند، وجود بحران مستمر در منطقه و حضورحکومتها و گروههای بحران ساز اسلامی ضد آمریکا را دلیل اصلی ناکامی خود ارزیابی نموده و برای حل آن از سیاست مقابله با اسلامیزه کردن منطقه و از شکست دادن نیروهای داعش شروع کرد تا به حذف جمهوری اسلامی ختمش کند. به این ترتیب است که منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا عملا در تضاد با منافع اروپا و پارتنرهای کنونی(چین و روسیه) قرار گرفت. آمریکا با شتاب در تلاش است تا با حذف حکومت جمهوری اسلامی حتی به بهای جنگی دیگر، با کنترل و حل بحران منطقه و ایجاد ثبات، کل معادله را تغییر داده و آنرا به نفع خود حل کند. بدیهی است اروپاییان و پارتنرها با حذف جمهوری اسلامی منافع کلان اقتصادی و هژمونی سیاسی را از دست خواهند داد، بعبارت دیگر آمریکا با سرنگونی جمهوری اسلامی جای اروپا، چین و روسیه را نه تنها در ایران بلکه در کل منطقه خواهد گرفت و امتیازات اقتصادی و هژمونی سیاسی خود را جایگزین خواهد کرد. با این نتیجه استقرار هر دولت دموکراتیک در ایران و دموکراتیزه شدن و رفرم های سیاسی و اجتماعی اجتناب ناپذیر در کشورهای منطقه و بویژه کشورهای عربی، استراتژی بحرانسازی را بتدریج از بین خواهد برد و ثبات را جایگزین آن خواهد نمود.
در یک نتیجه گیری نهایی، آنچه که امروز در خاورمیانه با آن روبرو هستیم رو در رویی دو سیاست استراتژیک متضاد است. سیاست تنش افزایی با استفاده از جریانات اسلامی تندرو که اتحادیه اروپا، چین و روسیه علی رغم ادعای دفاع از حقوق بشر، از آن بعنوان سیاست پنهان خود بهره می گیرند و دوم سیاست استراتژیک سرنگونی جمهوری اسلامی ایران، حذف جریانات اسلامی تندرو و ایجاد ثبات در منطقه که آمریکا برای اهداف خود (تسلط بر بازار خاورمیانه) بدنبال آن است.
هرگونه تغییر در معادله منطقه یعنی حذف و سرنگونی جمهوری اسلامی، تصادفا به نفع مردم ایران و استقرار دموکراسی در آن خواهد بود. جمهوری اسلامی یک حکومت و یک فرقه ضاله فاسد تبهکار، رانت خوار و ضد مردم است که زیانهای کلانی بر مردم و کشور ایران وارد آورده است. سرنگونی این حکومت در همه حال به نفع مردم ایران خواهد بود، مردم ایران پس از چهل سال خفقان و استبداد بصورت حیاتی به آزادی، عدالت و به امنیت نیاز دارند. کشور ایران دیگر ظرفیت بحرانهای بیشتری را ندارد و جامعه در وضعیت فروپاشی قرار گرفته است. ایران با سرنگونی جمهوری اسلامی به جامعه جهانی باز می گردد.
 
تمام مقاله هاى منتشر شده تنها بازتاب دهنده نظر نويسنده آن است

مطالب مرتبط


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر