براي تبرئه خميني در قتل عام سال 1367 وتلاش رسواي يك آخوند خميني صفت بنام محمد موسوی بحنوردی
آخوند
محمد موسوی بجنوردی
یکی از آخوندهای وابسته به باند رفسنجانی- روحانی که
رسانههای این باند از او به عنوان ”آیتالله“ نام میبرند، مدعی شده است
که نسبت دادن فتوای قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 به خمینی ”دروغ محض“
است و خمینی ”نه حکم اعدام“ آنها را داده و نه ”دستور مصادره اموال“ آنها
را. دروغ گو
وی که با سایت جماران وابسته به بیت منحوس خمینی مصاحبه کرده است مدعی شده است: ”امام هیچ حرفی در مورد اعدام کردن یا نکردن این افراد نگفتند که بخواهند در مورد مصادره اموال آنها دستوری داده باشند“
موسوی بجنوردی که خود در زمان قتلعام زندانیان سیاسی عضو شورایعالی قضایی منصوب خمینی بوده،در ادامه مصاحبه گفته است: ”حقیقت امر این است که پس از پذیرش قطعنامه، منافقین از راه قصر شیرین حمله کردند و تا اسلامآباد هم پیشروی کردند. همان زمان وزیر اطلاعات وقت به امام خبر دادند که برخی از اعضای منافقین که در زندانها هستند میخواهند شورش کنند؛ امام دستور داد که در هر شهر حاکم شرع، دادستان انقلاب و نماینده وزارت اطلاعات از آنها مجدد بازجویی کنند و کسانی که پس از حمله منافقین به خاک کشور از عقیده خود برگشتند آزاد شوند و اگر برنگشتند و با کسانی که پس از حمله منافقین به خاک کشور و تصرف اسلامآباد؛ باز هم با آنها اظهار همسویی میکردند؛ «طبق موازین برخورد شود اصل ماجرا همین است که گفتم و امام هیچ دخالتی در این مسائل نداشت. تنها دستور امام این بود که سه نفری که گفتم مجدداً از این افراد بازجویی کنند و اگر برگشتند آزاد شوند و گرنه «طبق موازین» حکم بدهید و آن حکم را هم «حاکم شرع» باید صادر میکرد. امام دیگر نه قبل از این اتفاق و نه بعد از آن در این مورد صحبت نکردند»..
موسوی بجنوردی مذبوحانه تلاش میکند چهره ننگین و منفور خمینی را از قتلعام زندانیان سیاسی در سال67 که جنایتی است علیه بشریت پاککند. جنایتی که بنا به فتوای مکتوب و صریح خمینی انجام شد.
این آخوند شیاد حتماً فراموش نکرده است که نامه منتظری به خمینی در اعتراض به این جنایت بیسابقه باعث عزل او از ولایت عهدی خمینی شد و تا آخر عمر مغضوب دستگاه ولایت بود.
همچنین فراموش نکرده است که در مرداد سال 67 که پیر کفتار خونآشام جماران فرمان قتلعام زندانیان را صادرکرد، آخوند موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی در مورد اجرای دستور او دچار سوال و ابهام میشود و در این رابطه سه سؤال به احمد خمینی میدهد که از خمینی جواب بگیرد.
احمد خمینی طی نامهیی به پیرکفتار نوشت:” آیتالله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی درباره منافقین ابهاماتی داشتند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند.
1ـ آیا این حکم مربوط است به آنهایی که در زندانها بودهاند و محاکمه شدهاند و محکوم به اعدام گشتهاند ولی تغییر موضع ندادهاند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است یا آنهاییکه حتی محاکمه هم نشدهاند محکوم به اعدام اند
2ـ آیا منافقینی که قبلاً محکوم به زمان محدودی شدهاند مقداری از زندانشان، را هم کشیدهاند ولی بر سر موضع نفاق میباشند محکوم به اعدام میباشند
3ـ در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پروندههای منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود میتوانند مستقلاً عمل کنند. “
پاسخ خمینی به نامه احمد خمینی چنین است: ”بسمه تعالی در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است.“
موسوی بحنوردی گذشته از اینها، مواضع سران نظام از خامنهای گرفته تا رفسنجانی و... را درتایید این قتلعام چگونه توجیه میکند؟
خامنهای در جلسه پرسش و پاسخی در دانشگاه تهران روز15آذر 1376: «اما اعدامیها، اعدامهای جمعی در ایران… رادیو منافق هم همین را میگوید. مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام را داریم برای کسانی که مستحق اعداماند، او را به نظر شما باید برایش نقل و نبات ببرند؟ باید چه کارش کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسأله شوخی که نمیکنیم».
هاشمی رفسنجانی در روز 16آذر1367درمورد قتل عام گفت: «افرادی هستند که خیانت میکنند، مستحق مجازاتند، خوب، مجازات اعدام میشوند“.
موسوی اردبیلی، رئیس وقت دیوان عالی کشور، در تاریخ 15مرداد 67، یعنی در بحبوحه قتلعامها گفت: «قوه قضاییه در فشار بسیار سخت است… که چرا اینها اعدام نمیشوند، باید از دم اعدام بشوند. دیگر از محاکمه و آوردن و بردن پرونده محکومین خبری نخواهد بود».
آخوند انصاری رئیس دفتر خمینی درتوجیه قتل عام زندانیان سیاسی درسال 67 چنین گفت: ”در زندان تشکیلات داشتند، پس از عملیات مرصاد اعدام شدند“
حالا این سؤال پیش میآید که چه اتفاقی افتاده است که پس از این همه سال که رژیم و مقامات آن تمامی تلاششان این بود که این مسأله را دور بزنند و تا میتوانند آن را بپوشانند، اکنون مجبور شدهاند به این شکل شیادانه و ناشیانه ورود کنند و عامل اصلی این جنایت را تبرئه کنند. ؟ شستن دست دجال و نظام پلید ولایت در وحشت از چیست؟
واقعیت این است که حقانیت ایستادگی و مقاومت آن قهرمانان بر سر مواضع، و سر دادن در این مسیر، بزرگتر از آن است که قاتلان رژیم ولایتفقیه بتوانند از ننگ جنایتشان بگریزند بهخصوص که طی این سالیان، فعالیتها و افشاگریهای مقاومت ایران و زندانیان مبارز و مجاهد و بالاتر از همه تلاشهای مجدانه و بیوقفه رئیسجمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی در کشاندن این جنایت به دادگاههای بینالمللی، رژیم را سراسیمه کرده و به هذیانگویی واداشته است
اما تردیدی نیست که هرگز از حسابرسی و کیفر نسبت به این خونهای پاک در دادگاه خلق و عدالت رهایی نخواهند داشت.
۱۳۹۶ خرداد ۱۵, دوشنبه
واقعه اعدامها دهه 60 بهعنوان سابقه سیاه و لکه ننگ حقوقبشری نظام یاد میکنند - رسانه حکومتی تنکابن
واقعه اعدامها دهه 60 بهعنوان سابقه سیاه و لکه ننگ حقوقبشری نظام یاد میکنند - رسانه حکومتی تنکابن
همزمان با سال مرگ خمینی دجال، رسانههای حکومتی اذعان میکنند که در جریان نمایش انتخابات، جوشش خون شهیدان قتلعام 67، نه تنها مهندسی ولیفقیه ارتجاع
را برهم زد، بلکه سبب شد که آن جنایت بزرگ علیه بشریت و حکم خمینی برای
نسلکشی مجاهدین بیش از هر زمان دیگر در معرض آگاهی و قضاوت مردم ایران
قرار بگیرد و اصل و ریشه نظام ولایت فقیه را هدف قرار دهد.
رسانه حکومتی تنکابن ۲۴، روز ۱۳خرداد ۹۶، ضمن تأکید بر اینکه حکم قتلعام مجاهدین توسط خمینی برای بقای نظام ولایتفقیه ضروری بوده، نوشت «در ماراتن انتخاباتی، (این حکم) ملعبه دست تعدادی از نامزدها شد و مجدد آتو دست دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران داد» «تا دوباره توسط مخالفان و دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، در بوق و کرنا شود».
این رسانه حکومتی میافزاید: آنها «از واقعه اعدامها بهعنوان سابقه سیاه و لکه ننگ حقوقبشری نظام یاد میکنند» و «با تخریب خمینی در نهایت اصل و ریشه ایدئولوژی جمهوری اسلامی یعنی ولایت مطلقه فقیه را هدف قرار دادهاند».
گزارشی در این زمینه:
رسانه حکومتی تنکابن ۲۴، روز ۱۳خرداد ۹۶، ضمن تأکید بر اینکه حکم قتلعام مجاهدین توسط خمینی برای بقای نظام ولایتفقیه ضروری بوده، نوشت «در ماراتن انتخاباتی، (این حکم) ملعبه دست تعدادی از نامزدها شد و مجدد آتو دست دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران داد» «تا دوباره توسط مخالفان و دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، در بوق و کرنا شود».
این رسانه حکومتی میافزاید: آنها «از واقعه اعدامها بهعنوان سابقه سیاه و لکه ننگ حقوقبشری نظام یاد میکنند» و «با تخریب خمینی در نهایت اصل و ریشه ایدئولوژی جمهوری اسلامی یعنی ولایت مطلقه فقیه را هدف قرار دادهاند».
گزارشی در این زمینه:
رسانههای رژیم: ماراتن انتخاباتی، قتلعام ۶۷، تخریب خمینی و اصل ولایتفقیه
یکی از آسیبها و تهدیدات هر جریان فکری، سیاسی و اجتماعی، عناصری هستند که در درون آن نفوذ دارند و حرکتی تخریبی را از داخل سازمان میدهند. گاه لطماتی که از این حیث به جریانها و تشکلها وارد میشود، بسیار سنگینتر و کاراتر از ضرباتی است که دشمنان رودررو و آشکار وارد میآورند.
خمینی در سال 1367 بر اساس شرایط و واقعیتهای موجود در کشور تصمیمی گرفتند که به چالش جدی (با) آیتالله منتظری، قائممقام رهبری، تبدیل شد. موضوع به اعدام بازماندگان (مجاهدین) در زندانهای کشور بازمیگشت.
(فایل) صوتی از آیتالله منتظری، در سطح فضای مجازی منتشر کردند که وی در جلسهیی با حضور چند تن از مقامات قضایی و اطلاعاتی، به انتقاد از اعدام (مجاهدین) در زندانها پرداخته و فرمان خمینی را در این زمینه اشتباهی میداند که تبعات بسیاری برای جمهوری اسلامی خواهد داشت.
در یک کلام، تخریب خمینی، در نهایت اصل و ریشه ایدئولوژی جمهوری اسلامی یعنی ولایت مطلقه فقیه را هدف قرار دادهاند و چه کسی بهتر از رأس این نظام.
یکی از اولین گروههایی که پس از مدت کوتاهی ساز مخالف زد، سازمان مجاهدین خلق بود. سازمانی که پیش از انقلاب نیز مشی نبرد مسلحانه را برای مبارزه با رژیم سلطنتی پیشه کرده بود و کادرهای منسجمی نیز در سراسر کشور داشت. تشکیلاتی که برداشتهای خاص از اسلام و تجربیات بسیاری در زمینه کار با اسلحه و روشهای اطلاعاتی در دوران پیش از انقلاب با خود به همراه داشتند. رفتارها، خط مشی و اقداماتی که سازمان مجاهدین در زمان مبارزاتی خود به کار میبستند، خوشایند (خمینی) نبود و نسبت به خطر این گروه بارها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هشدار داده بودند.
سازمان مجاهدین با توجه به گستردگی حامیانش و با شروع سال 1360، بهصورت علنی مبارزه مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی را در پیش گرفت و با تقابل خیابانی و تهدید به جنگ داخلی اوضاع کشور را بهشدت آشفته ساخته بود.
نیروهای وفادار (مجاهدین) در داخل کشور برنامههایی برای شورش همزمان با عملیات فروغ جاویدان داشتند. در زندانها نیز این نیروها دست به انجام آشوب و شورش میزنند که... با رسیدن (مجاهدین) به تهران، کار را یکسره کنند. در چنین اوضاع و احوالی (خمینی) بر مبنای دیدگاه فقهی خود از مسئولان مربوطه خواستند تا ضمن بررسی مجدد وضعیت مجاهدین در زندان، آن دسته از این افراد را که همچنان بر سر موضع خود تشخیص میدهند، بهعنوان نیروهای داخلی یک سازمان محارب که با استفاده از فرصت، درصدد آشوبگری و تحریک دیگران به شورش هستند، اعدام کنند.
در حکم (خمینی) دراینباره چنین آمده است: «کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند... رحم بر محاربین سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید».
سالها از سال 1367و رویدادهای پس از آن میگذرد و بسیاری از زوایای اقدام قاطع خمینی در برخورد با (مجاهدین) میگذرد ولی پس از 28سال نوار صوتی آیتالله منتظری با موضوع انتقاد وی از اعدامهای سال 67 در حضور چند تن از مسئولان وقت قضایی و اطلاعاتی، منتشر میشود تا دوباره توسط مخالفان و دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، در بوق و کرنا شود. هر چند دشمنان از واقعه اعدامها بهعنوان سابقه سیاه و لکه ننگ حقوقبشری ایران یاد میکنند اما گذر تاریخ نشان میدهد این تصمیم قاطع، یکی از درخشندهترین اقدامات تاریخی (خمینی) بود که مماشات و مصلحتاندیشی با آن میتوانست تبعات بسیاری سنگینی برای آینده ایران داشته باشد.
امسال نیز شاهد بودیم در بحبوحه انتخابات، بار دیگر این ماجرا از سوی رسانههای بیگانه و حتی متأسفانه کاندیدای ریاستجمهوری بهعنوان نقطه سیاه نظام معرفی شد.
اقدامی که میبایست از سوی مسئولان ارشد نظام در حمایت از فرمان (خمینی) صورت میگرفت، جهت پیروزی در ماراتن انتخاباتی، ملعبه دست تعدادی از نامزدها شد و مجدد آتو دست دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران داد...
بنابراین، تلاش و تکیه اصلی باید بر آگاه و هوشیار کردن مردم باشد تا از این طریق عملاً کارایی (مجاهدین) در فریب دادن مردم، از بین رود.
۱۳۹۶ آذر ۱۴, سهشنبه
قضاییه نظام ۲ - از کلاهبرداری تا شکنجهگری
قضاییه نظام ۲ - از کلاهبرداری تا شکنجهگری
شکنجه در زندانهای رژیم آخوندی - آرشیو
- روی لینک زیر کلیک کنید ومصاحبه وفیلم را ببینید
- قضاییه نظام ۲ - از کلاهبرداری تا شکنجهگری
مهمترين خبرها
اخبار مرتبط
- روی لینک زیر کلیک کنید ومصاحبه وفیلم را ببینید
سیدحسن
خمینی نوه روحاله خمینی اخیراً خاطرهای از پدر بزرگ خونخوارش خمینی بیان
کرده که به شنیدنش میارزد. سیدحسن میگوید: روزی یک بازپرس یک احضاریه
برای خمینی فرستاد و او را به دادگاه احضار کرد. علت شکایت یکی از اهالی
خرمشهر بود که بابت خراب شدن خانهاش در جنگ ضدمیهنی از خمینی طلب غرامت
کرده بود. مقامات خواستند بازپرس مربوطه را برکنار کنند اما وقتی خبر به
خمینی رسید دستور داد به آن شاکی یک «پولی» بدهند و طوری دست بسرش کنند که
دیگر اهالی خرمشهر مراجعه نکنند و در و دروازه منزل خمینی در جماران را از
پاشنه در نیاورند. از آن موقع ببعد بهنظر میرسد بر اساس سفارش خمینی آن
چنان کاری با شاکی صورت گرفت که دیگر اهالی خرمشهر حتی یک نفر جرأت نکرده
است طی این سی و چند سال بعد از جنگ بابت خراب شدن خانه و کاشانهاش شکایت
به خمینی برد.
تا همینجا باید قبول کنیم که خمینی عجب قضاییه شیرتوشیری بنیاد گذاشت؟ خودش میدانست که باید خسارت تمامی مردم جنگزده را بدهد اما همینکه با اولین شاکی روبهرو شد آنچنان دهان طرف را بست که هنوز پس از گذشت 30 -40سال، صدا از در و دیوار در میآید از شاکیان خصوصی در نمیآید! چرا؟
چون همین الآن هم هنوز امثال آخوند مقیسه جنایت پیشه بر سرکارند و شاکی و وکیل مدافع را یکسان به زندان و تبعید میفرستد! اینها از جمله قضات نسل اول قضاییه نظام هستند که سالها جوانان مردم را به جرم فروش یک روزنامه یا پخش یک اطلاعیه در وسط خیابان کشتهاند و به این کارشان افتخار هم میکنند. شیخ صادق خلخالی در خاطراتش نقل کرده که روزی از نوجوانی یک شماره نشریه مجاهد گرفت و به همین جرم!؟ نوجوان را وسط خیابان با کلتش کشت و به اطرافیانش گفت: با این جانوران باید اینطوری رفتار کرد! حقا که خلخالی و لاجوردی دو نماد حقیقی قضاییه در نظام خمینی هستند.
قضاییه نظام در واقع چیزی بیشتر از یک سلاخخانه نیست سلاخخانهیی که قضاتش در قیاس با پرسنل سلاخخانه، به اندازه یکصدم آنها به کار خودشان اشراف تخصصی ندارند.
نمونهاش احمد توکلی!
احمد توکلی در ابتدای پیروزی انقلاب 57 بهعنوان رئیس شهربانی و رئیس کمیته انقلاب اسلامی بهشهر شروع به کار کرد و کمی بعد بدون داشتن کمترین تحصیلات حقوقی به سمت دادیار و بعد هم دادستان انقلاب بهشهر شروع به کار قضایی کرد. وی در قطع اعضای بدن متهمان و اعدام معروف بود و در این تخصص به شهرت بالایی رسید!
مبادا تصور کنید که احمد توکلی یک «فرد» بوده و با سلیقه شخصی خودش به جنایت و قطع اعضای بدن محکومین اقدام میکرده. واقعیت آن است قضاییهای که خمینی پی ریزی کرد از همان روزی که وی قدرت را قبضه کرد و بر خر مراد ولایت سوار شد، اساسنامهاش را علناً اعلام کرد و گفت: ما خلیفه میخواهیم که حد بزند، دست ببرد! و...
از همین روست که اگر فرشته رحمت را هم وارد قضاییه خمینی کنید، یک قدم آنسوتر میتوانید یک شکنجهگر «دبش دوآتشه» تحویل بگیرید! این خاطره را از یکی از آخوندهای همین نظام بخوانید. آخوند ابوالحسن نواب در گفتگویی با تلویزیون نظام در تاریخ 17مرداد 96 گفته:
«همون شب اول انقلاب، شهید قدوسی اختیار زندانو داد به من، با چند طلبه دیگه رفتیم اونجا من یک سیلی زدم تو گوش سوخته سرایی قهرمان کشتی بود اونوقت گفتم برو تو زندان بخواب گفت من اگر بخوابم که معلوم نیست چه طور بیدار بشم زدم تو گوشش گفتم حالا برو بخواب صبح رفتم پیش آقای قدوسی گفتم من زدم توی گوش این باید تقاص بکنید تو صف نماز جماعت تو گوش من بزنید که آقای قدوسی گفت با این احتیاط نمیتونید کار قوه قضاییه بکنید برو دنبال کار فرهنگی همون وقت تشخیص داد که ما آدمی که مثلاً بزنیم و چیز کنیم نبودیم گفت دیگه برو».
بله! قضاییه آدمی میخواست و میخواهد که «بزند» و «چیز» کند!
تا همینجا باید قبول کنیم که خمینی عجب قضاییه شیرتوشیری بنیاد گذاشت؟ خودش میدانست که باید خسارت تمامی مردم جنگزده را بدهد اما همینکه با اولین شاکی روبهرو شد آنچنان دهان طرف را بست که هنوز پس از گذشت 30 -40سال، صدا از در و دیوار در میآید از شاکیان خصوصی در نمیآید! چرا؟
چون همین الآن هم هنوز امثال آخوند مقیسه جنایت پیشه بر سرکارند و شاکی و وکیل مدافع را یکسان به زندان و تبعید میفرستد! اینها از جمله قضات نسل اول قضاییه نظام هستند که سالها جوانان مردم را به جرم فروش یک روزنامه یا پخش یک اطلاعیه در وسط خیابان کشتهاند و به این کارشان افتخار هم میکنند. شیخ صادق خلخالی در خاطراتش نقل کرده که روزی از نوجوانی یک شماره نشریه مجاهد گرفت و به همین جرم!؟ نوجوان را وسط خیابان با کلتش کشت و به اطرافیانش گفت: با این جانوران باید اینطوری رفتار کرد! حقا که خلخالی و لاجوردی دو نماد حقیقی قضاییه در نظام خمینی هستند.
قضاییه نظام در واقع چیزی بیشتر از یک سلاخخانه نیست سلاخخانهیی که قضاتش در قیاس با پرسنل سلاخخانه، به اندازه یکصدم آنها به کار خودشان اشراف تخصصی ندارند.
نمونهاش احمد توکلی!
احمد توکلی در ابتدای پیروزی انقلاب 57 بهعنوان رئیس شهربانی و رئیس کمیته انقلاب اسلامی بهشهر شروع به کار کرد و کمی بعد بدون داشتن کمترین تحصیلات حقوقی به سمت دادیار و بعد هم دادستان انقلاب بهشهر شروع به کار قضایی کرد. وی در قطع اعضای بدن متهمان و اعدام معروف بود و در این تخصص به شهرت بالایی رسید!
مبادا تصور کنید که احمد توکلی یک «فرد» بوده و با سلیقه شخصی خودش به جنایت و قطع اعضای بدن محکومین اقدام میکرده. واقعیت آن است قضاییهای که خمینی پی ریزی کرد از همان روزی که وی قدرت را قبضه کرد و بر خر مراد ولایت سوار شد، اساسنامهاش را علناً اعلام کرد و گفت: ما خلیفه میخواهیم که حد بزند، دست ببرد! و...
از همین روست که اگر فرشته رحمت را هم وارد قضاییه خمینی کنید، یک قدم آنسوتر میتوانید یک شکنجهگر «دبش دوآتشه» تحویل بگیرید! این خاطره را از یکی از آخوندهای همین نظام بخوانید. آخوند ابوالحسن نواب در گفتگویی با تلویزیون نظام در تاریخ 17مرداد 96 گفته:
«همون شب اول انقلاب، شهید قدوسی اختیار زندانو داد به من، با چند طلبه دیگه رفتیم اونجا من یک سیلی زدم تو گوش سوخته سرایی قهرمان کشتی بود اونوقت گفتم برو تو زندان بخواب گفت من اگر بخوابم که معلوم نیست چه طور بیدار بشم زدم تو گوشش گفتم حالا برو بخواب صبح رفتم پیش آقای قدوسی گفتم من زدم توی گوش این باید تقاص بکنید تو صف نماز جماعت تو گوش من بزنید که آقای قدوسی گفت با این احتیاط نمیتونید کار قوه قضاییه بکنید برو دنبال کار فرهنگی همون وقت تشخیص داد که ما آدمی که مثلاً بزنیم و چیز کنیم نبودیم گفت دیگه برو».
بله! قضاییه آدمی میخواست و میخواهد که «بزند» و «چیز» کند!
- روی لینک زیر کلیک کنید ومصاحبه وفیلم را ببینید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر