روحانی در نیویورک کاسه گدایی به دست گرفته تا ما به ازای اجرای برجام چیزی در کاسهاش بگذارند. این بار به نظر میرسد از تماس تلفنی یا چشمک و چراغ خبری نیست. برعکس این روحانی است که چشمک میزند و تقاضا میکند. و بهشدت بهدنبال هیأتهای مختلف دیپلوماتیک افتاده تا مگر راهی برای باز شدن مسیر خفگی نظام پیدا کند.
برای نمونه به نخستوزیر ایتالیا میگوید اروپا باید به بانکها و بیمهها تضمین بدهد که بتوانند با ما کار کنند؛ یا به نخستوزیر بریتانیا میگوید آخر در تعهدات برجام این است که رژیم بتواند از فضای مثبت اقتصادی بهرهمند شود. یعنی گلایهاش این است که الآن هیچ بهرهمندی از برجام نداشته باشد. در خبرها بود که همین کاسه گدایی را در ملاقات با رئیسجمهور فرانسه هم دراز کرده تا چیزی در آن بیندازد. سفیر رژیم در سازمان ملل هم بهروشنی گفت که محور صحبتهای روحانی، گلایه از عملی نشدن تعهدات طرفهای مقابل، در موضوع برجام خواهد بود. از طرفی رسانههای رژیم خبر دادند که ظریف و عراقچی هم روزهای پرکاری دارند، چون میخواهند با موگرینی و وزرای خارجه پنج+یک در مورد برجام و گلایههای رژیم، گفتگو کنند.
هدف روحانی از تلاشها و تکاپویی که در این سفر میکند، روشن است.
شیخ شیاد بهعلت شرایط خفگی رژیم و اینکه برجام هیچ راه نفسی را هم برایش باز نکرده و به قول خامنهای برجام خسارت محض بوده، دنبال هیأتهای خارجی راه افتاده تا دست به دامان آنها برای اینکه مقداری طناب تحریمها را شل کنند، بشود. واژههایی که خود رسانههای رژیم بهکار میبرند، بهروشنی این وضعیت را نشان میدهد؛ آنها میگویند و مینویسند، اساس بحثها «گلایة » رژیم از طرفهای غربی بهخاطر بدعهدی بر سر برجام است
اما رژیم و روحانی میدانند که طرفهای مقابل که همینطور اقدامی برای آخوندها انجام نمیدهند. پس باید باز هم رژیم چیزی بدهد. همان طوری که دراتمی داد. در این مقطع، آن اقدامی که باید رژیم صورت بدهد، چیزی نیست جز خواسته طرفهای جهانی و منطقهای، یعنی دست کشیدن رژیم از دخالتهاش در منطقه، یا زهرخوری منطقهای. برای همین هم، روحانی در کنار کاسه گدایی، وعده زهرخوری منطقهیی را هم، پیشکش میکند. مثلاً به نخستوزیر بریتانیا مسیر زهرخوری رژیم را نشان میدهد و میگوید منطقه مسائل پیچیدهای دارد، اما راهحلش، سیاسی است! یا به نخستوزیر ایتالیا میگوید استحکام برجام میتواند پلی برای افزایش صلح و ثبات در منطقه باشد. یعنی ما حاضریم در منطقه کوتاه بیاییم به شرط اینکه مشکل تحریمها حل بشود.
بنابراین موفقیت آخوند روحانی در اینکه حمایتی بهدست بیاورد و یا از میزان تحریمها کم شود در گرو سر کشیدن جام زهر منطقهیی هست. اما جامزهر منطقهیی برای رژیم ضربات جبرانناپذیر و استراتژیک در پی دارد. برای همین، هم روحانی و هم خامنهای و هم این روزها، کارگزاران ریز و درشت نظام، گفتند که اگه در سوریه خط نبندیم، باید در کرمانشاه و همدان و تهران خط ببندیم. باید در خیابانها و کوچههای خودمان با دشمن درگیر بشویم. از آن طرف، مگر موضوع در قضیه منطقهیی متوقف میشود؟ بلافاصله وقتی رژیم ضعف بیشتر نشان بدهد و زهر منطقهای را بخورد، جام زهرهای بعدی را در برابرش میگذارند. مثلاً رسانههای رژیم دیروز خبر دادند که سخنگوی وزارتخارجه آمریکا گفته دولت اوباما همچنان در مورد نقض حقوقبشر در ایران حساس است و حین مذاکرات هم پیگیر حقوقبشر بوده و در آینده هم پیگیری خواهد کرد. این همان تنزل بیپایان است که خود خامنهای 25خرداد روی آن تأکید کرد. پس رژیم بر سر یک دوراهی مرگ است. یا زهرخوری و سقوط در پرتگاه تنزل بیپایان، یا ادامه فشار، خفگی و از پا افتادن بهخاطر ادامه تحریمها. برای همین، تکاپوی روحانی هم، نتیجهیی جز بنبست برای تمامیت نظام، ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر