قتل عام سال ۶۷ بر کتیبهٔ خاوران ۲- قتل عام ۶۷ - وعده های خمینی قبل از انقلاب- نمایش انتخابات و۲مصاحبه مختلف
قتل عام ۶۷ با فتوای خمینی علیه فرزندان مجاهد سرموضع مردم ایران
اما خمینی برخلاف همه وعدههایی که داده بود، روز ۱۷اسفند گفت: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد».
خمینی سپس برای پیشبرد سیاست سرکوب خود، جماعتی به نام حزباللهی را دجالگرانه به اسم مردم در خیابانها راه انداخت و در گام بعد ـ با بهانه جنگ ـ دست به ایجاد یک ارگان نظامی رسمی سرکوب به نام «سپاه پاسداران» زد تا هر صدای مخالفی را به نام اسلام در گلو خفه کند.
قتل عام سال ۶۷ ـ وعدههای خمینی در روزهای قبل از پیروزی انقلاب
هنوز چند هفته از انقلاب ضدسلطنتی نگذشته بود که دستههای حزباللهی شعار «یا روسری یا توسری» را در خیابانها سر دادند و حمله به تجمعات زنان شروع شد. مجاهدین در این زمینه بلافاصله با صدور یک اطلاعیه رسمی، با طرح حجاب اجباری به مخالفت برخاستند. زنان مجاهد هم، با وجودیکه خودشان حجاب داشتند، علیه حجاب اجباری تظاهرات کردند. البته خمینی بهخاطر ماهیت ارتجاعیش، هیچگاه حقی برای زنان قائل نبود. اولین اعتراض خمینی به شاه هم بهخاطر مخالفتش با حق رأی زنان بود. خمینی در ۱۷مهر ۱۳۴۱در نامه محترمانهای به شاه نوشت: «استدعا دارم فرمان بدهید تا قوانین مخالف دین مانند آزادی و حق رأی زنان از برنامههای دولتی و حزبی حذف شود تا مردم شما را بیشتر دعا کنند».
قتل عام سال ۶۷ ـ نمایش انتخابات
در همان هفتهها و ماههای اولیه پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی هر روز حلقه محاصره بر مردم تنگتر میشد و راه برای چماقداران و اراذل حکومت بازتر. خمینی از همان ابتدا با پس گرفتن وعده مجلس مؤسسان و تشکیل مجلس خبرگان برای تثبیت نهاد فراقانونی و استبدادی «ولایت فقیه» راهش را از مردم جدا کرد. عاقبت هم با تشکیل نهادی موسوم به شورای نگهبان و تنظیم اختیارات ویژه رهبری یعنی اصل ۱۱۰ قانون اساسی که همه پستها و مسئولیتهای حساس مملکت را مشروط بهنظر ولی فقیه میکرد، آخرین قطرات آزادی را خشکاند و از بین برد. این پایه و سنگ بنای دیکتاتوری مطلقه فقیه بود. به همین خاطر مجاهدین خلق به قانون اساسی مجلس ارتجاع رژیم رأی ندادند و آن را تحریم کردند و اعلام کردند که با این قانون اساسی راه انحصارطلبی و استبداد باز میشود.
هنوز یک سال از انقلاب نگذشته بود که سایه سیاه استبداد دینی تمام کشور را پوشاند. در همین رابطه پدر طالقانی در ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ در بهشت زهرا فریاد زد: «... بگذارید مردم مسئولیت پیدا کنند. این مردم هستند که کشته دادند. اینهایی که این جا خوابیدهاند، از همین تودههای جنوب شهر بودند... استبداد زیر پرده دین را کنار بگذارید و بیایید با مردم، با دردمندها، با محرومها همصدا باشیم».
چند ماه بعد در دیماه سال ۱۳۵۸ انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد. مجاهدین پس از تأیید وزارت کشور که رفسنجانی بود، مسعود رجوی را بهعنوان کاندیدای نسل انقلاب معرفی کردند. اقشار بزرگی از مردم و قریب به اتفاق همه اقلیتهای قومی، دینی، احزاب و گروهها از کاندیدای مجاهدین یعنی مسعود رجوی حمایت کردند. حتی دورافتادهترین روستاهای خوزستان و کردستان و سیستان و بلوچستان و... هم به این کمپین پیوستند و اعلام کردند که از کاندیدای نسل انقلاب حمایت میکنند.
این میزان حمایت از کاندیدای مجاهدین و محبوبیت مسعود رجوی در بین تمامی اقشار خلق، خمینی را دچار وحشت کرد. به همین علت خودش ناگزیر مستقیم وارد صحنه شد و برخلاف ادعای قبلیاش که گفته بود وارد ساز و کار انتخابات نخواهد شد، شخصاً فتوا داد که چون مسعود رجوی به قانون اساسی رأی نداده نمیتواند کاندیدای ریاستجمهوری شود. این در حالی بود که قبل از همه اینها و قبل از ثبت نام، مجاهدین و شخص مسعود رجوی بارها و بارها این موضوع را به اطلاع کارگزاران رژیم آخوندی رسانده بودند که هر نکته و ملاحظهای هست، همانموقع گفته شود. اما سردمداران رژیم و بهطور خاص هاشمی رفسنجانی به مسعود رجوی گفته بود که هیچ اشکال قانونی در میان نیست و میتوانید کاندید ریاستجمهوری شوید.
قتل عام سال ۶۷ ـ مصاحبه دکتر ملکی و اشاره به نخستین انتخابات ریاست جمهوری
به اعتراف کارگزاران سابق و فعلی رژیم آخوندی، علت فتوای مسخرهٔ خمینی چیزی نبود جز حمایت جوانان و زنان و اقشار مختلف مردم از کاندیدای مجاهدین و نسل انقلاب. همان که بهگفته پاسدار سعید قاسمی، «دهها و صدها هزار جوان و دانشجویی بود که در متینگها برای دیدنش سر و دست میشکستند…».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر