اعلان نتایج نمایش انتخابات ، شکست اصولگرایان یا شکست تمامیت نظام؟
قبل از انجام نمایش انتخابات، علی خامنهای مکرر میگفت مهم نیست که در این انتخابات کی از صندوق دربیاید، هر کس که باشد، پیروزی نظام است.[1]
خلیفه ارتجاع در پیام خودش بهمناسبت اعلام نتایج انتخابات هم، آن را پیروزی مردم و نظام توصیف نمود و از آرامش و متانت شرکت کنندگان در این خیمه شببازی تمجید بسیار کرد؛ اما واکنش هر دو باند بعد از اعلام نتایج 180درجه معکوس این سخنان بود؛ بهخصوص بعد از اعلام نتایج، برخلاف آن چه خامنهای ادعا میکرد، تماماً صحبت از شکست این باند و پیروزی باند دیگر بود و دو طرف سطح و شدت دعوا را از سطح قبل از انتخابات هم بالاتر بردند و در تک و پاتکهای متقابل جای آبادی برای همدیگر باقی نگذاشتند.
در چارچوب رژیم، به هر حال باند خامنهای شکست سنگینی را متحمل شد و با همه تقلایی که برای سرخ نشاندادن صورت زار و نزار خود انجام داده و میدهد، اما آثار شکست از همه وجناتش پیداست و از حرفها و اعترافهای مهرهها و رسانههای باند خامنهای هم به خوبی پیداست این باند که قبلاً هم وضعیت آشفتهیی داشت، اکنون به مراتب داغانتر شده است. تا آنجا که روزنامه رسالت (6خرداد) خطاب به سردمداران و نیروهای باند خودشان نوشته بود: «برخی از هواداران شما پس از شکست ظاهری در انتخابات، گمان کردهاند همه آرزوها و آرمانهای آنها بر باد رفت و همه چیز تمام شد.»
طبعاً باند روحانی هم از شماتت و تحقیر و به رخ کشیدن شکست طرف مقابل، فروگذار نمیکند. از جمله زیبا کلام از مهرههای باند روحانی 3شکست پیاپی «اصولگرایان» (انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات شورای شهر و انتخابات هیأترئیسه مجلس ارتجاع) را به رخ آنها کشیده و مینویسد: «منطقاً انتظار میرفت که اصولگرایان پس از این 3 شکست سنگین کلاه خود را در خلوت قاضی کرده و به این پرسش اساسی و بنیادی که بیش از دو دهه مطرح است پاسخ دهند که ما را چه میشود؟.[2]»
و دیگری زبان شماتت میگشاید که: «(اصولگرایان) فقط در موارد اضطرار مانند انتخابات دور هم جمع میشوند، جبهه و ائتلافی تشکیل میدهند و باز از هم میپاشند تا دور بعدی. این عدم پیوستگی نوک تصمیمساز هرم یکی از مهمترین چالشهای اصولگرایان است»...[3]
همه مواردی که حریف برای «اصولگرایان» میشمارد، گریبانگیر خودش هم هست، یکی از روزنامههای باند روحانی در یک نگرش اندکی واقعبینانهتر، اذعان میکند: «جریان اصلاحطلبی هویت خود را در نفی جریان مقابل و نقد قدرت مییابد. اصولگرایی هم، هویت خود را در مقابل جریان اصلاحطلبی باز یافت.»[4]
فراتر از این شماتتها و تک و پاتکهای متقابل، آنچه اهمیت بیشتری دارد این است که جنگ و جدال دو باند بهرغم انجام انتخابات، همچنان ادامه دارد و چشماندازی هم برای پایان آن دیده نمیشود و این هم از ویژگیهای این رژیم است.
در غالب نظامهایی که بر اساس انتخابات و آرای مردم استوار است، با شکست یک حزب یا جریان سیاسی و برنده شدن حریف؛ دعوا در جریان رقابتها هر قدر هم که باشد، بعد از اعلام نتایج، طرف بازنده شکست خود را میپذیرد و پیروزی رقیب را تبریک میگوید و رقابت و دعوا تمام میشود؛ اما در رژیم از آنجا که انتخابات قلابی است و خودشان این را بهتر از همه میدانند و هر کاندیدایی هم از انواع تقلبات استفاده میکند، دعواها با پایان انتخابات پایان نمیگیرد و گاه تشدید هم میشود؛ ثانیاً بهدلیل انحصارطلبی ذاتی رژیم و باندهای تشکیل دهنده آن، شکست و پیروزی هر طرف، بهمعنای به دست آوردن همه چیز یا از دست دادن همه چیز است و در نتیجه شکست، به نوعی معنای مرگ سیاسی برای طرف بازنده است.
نگاهی به سرنوشت همه رئیس جمهورهای قبلی نظام گواه این است که یا در تبعید و حبس خانگی اند یا ممنوع از هر گونه فعالیت و حتی حضور سیاسی؛ کمااینکه آخرین آنها، احمدینژاد هم علاوه بر آن که خودش رد صلاحیت شد، چند روز است دستگیری نزدیکان و اطرافیانش شروع شده و عدهیی از آنها هم فرار کردهاند.
البته این بار چون طرف مغلوب، ولیفقیه است، آثار شکست بهصورتهای دیگری ظاهر میشود، اولاً موجب تشدید ریزش و از همپاشیدگی بیش از پیش این باند میشود و ثانیاً موجب تضعیف کل رژیم میگردد، چرا که حکومتهای دیکتاتوری قائم به فرد است و با ضعف دیکتاتور، کل رژیم ضعیفتر و آسیبپذیرتر میگردد.
اکنون نیز، با تضعیف ولیفقیه، تمامیت رژیم متزلزل شده و نیروهایش، اعم از پاسداران و بسیجیها و مزدوران خارج کشوری رژیم از قبیل حزبالشیطان لبنان، حوثیهای یمن و رژیم اسد که روحیههای خود را از دست داده و دچار ریزش میشوند.
اگر چه شکست و تضعیف باند موسوم به اصولگرایان در تعادل درونی رژیم وزنه باند روحانی را سنگینتر میکند اما از آنجا که این وضعیت به تضعیف هر چه بیشتر خامنهای و در نتیجه کل نظام منجر میشود، باند روحانی هم بهعنوان بخشی از نظام تضعیف میشود، همچنان که خود روحانی بارها گفته است که همه ما در یک کشتی هستیم، اگر سوراخ شود همه با هم فرو میرویم. شاهد مثال این است که طرفهای خارجی میگویند در این نظام رئیسجمهور نقش تعیینکننده ندارد و تعیینکننده ولیفقیه نظام است به همین دلیل دعاوی تعامل و تنش زدایی از طرف روحانی هیچ پژواک جدی بهخصوص پس از ت تغییر دوران ندارد.
از یک منظر دیگر آرای بیشتر روحانی را، نمیتوان به حساب خود او گذاشت؛ زیرا این آرا، نه ایجابی بلکه سلبی بود. این معنا را در فضای مجازی بسیاری از همان کسانی که به روحانی رأی دادند، گفتند و نوشتند که رأی آنها به روحانی نه به خود او، بلکه رأی منفی به خامنهای بود و روحانی در وهله اول بهدلیل منفوریت فوقالعاده خامنهای و منفوریت کاندیدای او، آخوند رئیسی بهعنوان جلاد67، آرای بیشتری آورد، از سوی دیگر همانگونه که باند خامنهای بر مبنای همین آرای بزرگنمایی شده، گوشزد میکنند، 35میلیون نفر به روحانی رأی ندادند.
پیام مهم این شرایط این است که تضعیف کل رژیم و بهخصوص تضعیف موقعیت دیکتاتور، برای مردم ایران و برای اقشار به جان آمده فضای مساعدی ایجاد میکند که مطالبات حقة خود را پیگیری کنند و آن را به نتیجه برسانند چرا که رژیم در ضعیفترین موقعیت خودش قرار دارد.
[1] در انتخابات نامزدهای متعددی هستند؛ هر کدام حرف میزنند، نظر میدهند و هر کدام طرفدارانی دارند. یک نفر از این جمع بالاخره رأی میآورد اما برندهی اصلی در این ماجرا -هرکس که رأی بیاورد- ملت ایران است. برندهی اصلی نظام جمهوری اسلامی است». سخنرانی خامنهای در دیدار با اقشار مختلف 27اردیبهشت 96
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر