افشاگری در باره قتل آقای لاهوتی آقای لاهوتی چگونه کشته شد- آیتالله لاهوتی با سم وبدست لاجوردی قصاب اوین کشته شد .
آقای لاهوتی چرا وچگونه کشته شد- آیتالله لاهوتی با سم کشته شد
"منابع درون نظام حکایت از آن دارد که قتل های زنجیره ای استارت خورده بود در راس آنها وکانون فرماندهی این قتل های زنجیره ای حزب جمهوری، سپاه پاسداران ودادستانی بودند. که سبز علی رضائی حفاظت اطلاعات سپاه و مشاورفعلی خامنه ای واسدالله لاجوردی قصاب اوین تحت فرمان بهشتی همه کاره شورای انقلاب خمینی کارمیکردند، اگرچه بهشتی در زمان مرگ لاهوتی وجود نداشت ولی مافیای سیستماتیک قتل هائی که افرادی را حذف فیزیکی میکرد( تا کسی دیگری جای آن را بگیرد) یعنی حذف افرادی که مانع ارتقاء بعضی ها بودند واین مافیای کار میکرد ومتوقف نشد ، قبل از کشتن اقای لاهوتی آغازی داشت وبعد از ایشان هم آخری اش نبود وادامه پیدا کرد."
بیشتر بخوانید
گفته ها ونگفته ها از يك تصوير- سرنوشت همراهان خمینی در هواپیمای ایرفرانس ديوي كه همراهانش را ميبلعيد
صمد نظري وسعيد امامي وهر دو با يك شرنوشت ننگين و مشترك ”ايست قلبي” توسط مافياي وزارت اطلاعات
مافیای پشت پرده “بیت خامنه اي” غارت وجنايت ونابود كردن حرث ونسل
بنا بر اعتراف های سعید امامی منتشر شده در سایت "جرس"احمد خمینی توسط وزارت اطلاعات ایران حذف فیزیکی شده است
shanechi بهشتی، بهشتی، طالقانی را تو کشتی
اطلاعات با ارزشي در رابطه با ترور دكتر چمران - تنها شاهد زخمي شدن (ترور)مصطفي چمران هم بعد از سه روز ترور شد تا ردي كه به بهشتي وخميني ميرسيد پاك شود
نظری که فرزند آیتالله ۲۷ سال بعد در گفتوگو با هفتهنامه شهروند امروز از آن سخن گفت: «گزارش پزشکی قانونی که بعدا به دست من رسید علت فوت را سکته تشخیص نداده بود. من گزارش پزشک قانونی را دارم.
مطابق این گزارش آقای لاهوتی به علت مسمومیت با سم استرکنین فوت کرده بودند.»
در روز ۷ آبان ۱۳۶۰ خبر درگذشت آیتالله حسن لاهوتی اشکوری نماینده رشت در مجلس اول شورای اسلامی اعلام شد. اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس وقت مجلس شورای اسلامی این خبر را در جلسه علنی همان روز مجلس اعلام کرد. خبری که او را به گریه انداخت. هاشمی خود در خاطرات روز ۷ آبان ۶۰ مینویسد: «ساعت ۸ صبح جلسه علنی تشکیل شد. من خبر فوت ایشان را دادم و ضمن اعلام خبر گریه کردم؛ نتوانستم خودم را کنترل کنم. از این حالت عدهای انتقاد داشتند و عدهای تعریف کردند.»
آیتالله حسن لاهوتی اشکوری که از زندانیان سیاسی برجسته در دوران حکومت پهلوی بود، در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی در رودسر گیلان متولد شد. وی که از روحانیون هوادار نهضت امام خمینی بود، از سوی ایشان برای تبلیغات مذهبی به گرمسار اعزام شد و سالها به فعالیت مذهبی – سیاسی در آن شهر پرداخت. او در اوایل دهه پنجاه توسط اسدالله تجریشی از بازاریان نزدیک به موتلفه با سازمان مجاهدین خلق ارتباط پیدا کرد و به همین دلیل چند بار بازداشت، بازجویی، شکنجه و زندانی شد. ...
لاهوتی که در فاصله سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ در زندان بود، پس از آزادی بلافاصله به نوفللوشاتو رفت و تا ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ که به عنوان یکی از مسافران پرواز انقلاب به ایران بازگشت در زمره نزدیکان خمینی بود. او یکی از کسانی بود که در تصویر مشهور ورود امام به ایران روی پلکان هواپیما دیده میشود. حمید لاهوتی فرزند آیتالله درباره دلایل سفر پدرش به پاریس میگوید: «پدر در آبان سال ۵۷ از زندان آزاد شدند و یک ماهی را به دید و بازدید پرداختند… اواخر آذر یا دی بود که به گمانم سیداحمد آقا با آقای لاهوتی تماس گرفتند و از ایشان خواستند که به پاریس بیایند و همدیگر را ببینند. سیداحمد آقا رابطه خوبی با خانواده ما و پدرمان داشت…»
آیتالله لاهوتی پس از بازگشت به ایران علاوه بر اینکه از سوی خمینی به عنوان نماینده وی و امام جمعه رشت منصوب شد، مدتی فرماندهی کمیتههای انقلاب اسلامی و نیز فرماندهی سپاه پاسداران را برعهده گرفت. با برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی او نیز مثل بسیاری از مبارزان دوران پهلوی نامزد نمایندگی شد و به عنوان نماینده رشت به مجلس اول شورای اسلامی راه یافت.
در همین دوران بود که دختران اکبر هاشمی رفسنجانی یعنی فاطمه و فائزه را به عقد پسرانش درآورد و با او که از چهرههای متنفذ نظام تازه و دوست دوران زندان بود، پیوند خانوادگی برقرار کرد. فائزه هاشمی درباره چگونگی ازدواج با فرزندان آیتالله لاهوتی میگوید: «آقای لاهوتی و بابا در زندان، قبل از انقلاب، با هم بودند و به لحاظ رابطه نزدیکی که با هم داشتند، علاقه داشتند که از نظر خانوادگی هم این دوستی را ایجاد کنند… از آنجا شروع شد، البته این ازدواج تحمیلی نبود. بعد که هر دو از زندان آزاد شدند، به دعوت آقای لاهوتی به شمال رفتیم، به ولایت ایشان… بعد از سفر، بابا به من و فاطی به صورت جداگانه گفت که حمید از من و سعید از فاطی خواستگاری کرده است. من و فاطی هم قبول کردیم. بعد از پیروزی انقلاب، ۱۳ اسفند، بود که آقای لاهوتی به همراه پسرانش برای شام به منزل ما آمدند. آقای لاهوتی پیله کرد که باید امشب عقد کنیم و همان شب آقای لاهوتی وکیل ما دو خواهر شد و بابا هم وکیل آن دو تا شد و عقد انجام شد.»
با جدیتر شدن رقابتها و گاه منازعات سیاسی، لاهوتی از جمله روحانیونی بود که به سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی و ابوالحسن بنیصدر نزدیک شد و اختلافاتش با حزب جمهوری اسلامی بروز کرد. اختلافاتی که به گفته فائزه هاشمی ناشی از نارضایتی وی از «انحصارطلبیها» بود: «آقای لاهوتی سابقه مبارزاتی زیادی داشت و طبیعتا انتظارات دیگری از انقلاب داشت و وقتی اتفاقاتی را که با روح و اهداف انقلاب سازگاری نداشت میدید، ناراحت میشد و آنها را بیان میکرد. طبیعتا این بحثها همهجا و از جمله در منزل ما نیز انجام میشد… تا جایی که به یاد میآورم یکی از اعتراضات نسبت به انحصارطلبیهایی بود که به علت شکل گرفتن حزب جمهوری اسلامی شکل گرفته بود. آقای لاهوتی گمان میکرد که اهدافی که در مسیر مبارزه شکل گرفته بود، برآورده نمیشود و همه چیز به سمت یک سیستم تک حزبی پیش میرود…»
حمید لاهوتی فرزند آیتالله لاهوتی هم درباره مواضع انتقادی پدرش پس از انقلاب میگوید: «آقای لاهوتی در مواردی موافق وضعیتی که انقلاب به آن سمت میرفت نبود و میگفت شعارهای انقلاب و آن حکومت اخلاقی و دینی که ما وعده میدادیم با این شرایط حاکم و برخی اتفاقات و گفتارهایی که امروز مطرح میشود، همخوانی ندارد. آقای لاهوتی خیلی احساسی بود و تاکید خاصی روی اخلاق در روابط داشت. برای ایشان خیلی غیرمترقبه بود که برخی دوستان به خاطر یک اختلاف نظر سیاسی، دوستی سابق بین خود را هم فراموش کردهاند و این اتفاقات ایشان را بسیار متاثر و آزرده کرده بود.»
همین اختلافنظرها بود که باعث شد در انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری در بهمن سال ۱۳۵۸ در حالی که حزب جمهوری اسلامی از نامزدی حسن حبیبی حمایت میکرد، لاهوتی به حمایت از ابوالحسن بنیصدر بپردازد. تداوم این حمایت در دوران ریاست جمهوری بنیصدر، باعث حمله برخی طرفداران حزب جمهوری به سخنرانی آیتالله لاهوتی در کوچصفهان گیلان شد.
هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز ٣٠ فروردین ١٣۶٠ مینویسد: «شب مهمان آقای لاهوتی بودیم؛ از امام و ماها شکایت داشتند که چرا در جریان حادثه کوچصفهان از ایشان حمایت نشده است. باید با ایشان صحبت و احساساتش را آرام و تنظیم کرد. بچهها در بحث شرکت داشتند.»
آیتالله لاهوتی به دلیل همین اختلاف نظر از جمله افرادی بود که به همراه مهندس بازرگان و دیگر نمایندگان نزدیک به نهضت آزادی و ملی- مذهبیها در هنگام رایگیری برای طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر صحن علنی مجلس را ترک کرد. او بعد از آن تاریخ نیز همچنان مواضع انتقادی خود را حفظ کرد؛ مواضعی که به برهم خوردن برخی سخنرانیهایش انجامید.
چهارم آبان ۱۳۶۰ بود که وحید لاهوتی فرزند آیتالله به دستور دادستانی و گویا به اتهام ارتباط با مجاهدین خلق بازداشت شد و در پی آن در بعدازظهر ششم آبان نیز نیروهای دادستانی به منزل آیتالله لاهوتی رفته و وی را نیز بازداشت کردند.
هاشمی رفسنجانی در خاطرات این روز مینویسد: «ساعت سه بعدازظهر خبر دادند که از طرف دادستانی انقلاب به خانه آقای لاهوتی ریختهاند و خانه را تفتیش میکنند. به آقای لاجوردی گفتم با توجه به سوابق و مبارزات آقای لاهوتی بیحرمتی نشود. گفت به دنبال مدارک وحید [لاهوتی] هستند. اول شب اطلاع دادند که آقای لاهوتی را به زندان بردهاند و احمدآقا هم تماس گرفت و ناراحت بود. قرار شد بگوییم ایشان را آزاد کنند. آقای لاجوردی پیدا نشد، به آقای موسوی تبریزی، دادستان انقلاب گفتم و قرار شد فوراً آزاد کنند. احمدآقا گفت امام هم از شنیدن خبر ناراحت شدهاند…»
فائزه هاشمی هم درباره بازداشت وحید لاهوتی و آنچه درباره ارتباط وی با مجاهدین خلق گفته شده است، میگوید: «ارتباط با مجاهدین در سالهای اول پس از پیروزی انقلاب، امری عادی بود و چیز بدی نبود. فکر میکنم که بخصوص چون هر دوی آنها یعنی آقای لاهوتی و وحید منتقد برخی سیاستهای حاکم بودند، طبیعتاً با سایر منتقدین نقطه مشترکی داشتهاند. اما در مورد اینکه آیا این نقاط مشترک به ارتباط سازمانی رسیده باشد، نمیتوانم قضاوتی داشته باشم. خود ارتباط هم انواع و اقسام دارد، اینکه مجاهدین نگرانیهایشان را به آقای لاهوتی انتقال میدادند، ممکن است. اما فکر نمیکنم بیشتر از این ارتباط، یعنی ارتباط سازمانی و یا تشکیلاتی وجود داشته باشد. در مورد وحید هم به نظر من او با اعضای مجاهدین ارتباط سازمانی نداشت چرا که وقتی بچههای سازمان به خانههای تیمی رفته بودند، وحید زندگی معمولی داشت. وحید به علت ارتباطی که با برخی از اعضای مجاهدین از جمله مسعود رجوی در زندان داشت، با اینها دوست بود… تلقی ما نیز از بازداشت وحید، ارتباط با مجاهدین بود ولی این برداشت را درست نمیدانستیم… بعدها گفته شد که چون وحید در زندان بعضی چیزها را به آقای لاهوتی نسبت داده بوده، در واقع آقای لاهوتی را گرفتند تا صحت آن صحبتها معلوم شود.»
آیتالله لاهوتی ساعاتی پس از بازداشت به شکل نامعلومی درگذشت.
هاشمی رفسنجانی درباره چگونگی مطلع شدن از خبر فوت پدر دامادهایش در خاطرات روز ۷ آبان ۶۰ مینویسد: «اول وقت بعد از نماز و کمی مطالعه، عفت تلفنی اطلاع داد که آقای لاهوتی را دیشب به بیمارستان قلب بردهاند. بلافاصله تلفن زد و گفت از دنیا رفتهاند. تماس گرفتم معلوم شد صحت دارد. آقای لاجوردی دادستان انقلاب تهران گفت آقای لاهوتی اتهامی نداشتهاند، برای توضیح مدارک مربوط به وحید آمده بودند که به محض ورود به زندان دچار سکته قلبی شده و معالجات بیاثر مانده است. قرار شد پزشکی قانونی نظر بدهد.»
خبر فوت آیتالله لاهوتی که اعلام شد کشمکشها میان دادستانی و خانواده لاهوتی بالا گرفت
دادستانی تصمیم داشت پیکر وی را بدون مراسم تشییع به خاک بسپارد.
هاشمی در خاطرات ۷ آبان ۶۰ مینویسد: «اداره جلسه را به عهده آقای خوئینیها نایب رئیس گذاشتم. به دفترم آمدم. درباره کیفیت دفن آقای لاهوتی مشورتهایی شد. قرار شد روابط عمومی مجلس اعلان کند. دادستانی میخواست بدون اطلاع به قبرستان ببرد، موافقت نکردم…»
خانواده آقای لاهوتی از وضع پیش آمده ناراضی بودند و گفته بودند در اعتراض به آنچه رخ داده، مراسم ترحیم اعلام نمیکنند
به نوشته هاشمی:
«مساله فوت آقای لاهوتی در داخل خانواده مساله مهم ما بود.
احمدآقا هم به منزل آمد و مدتی نشست. از طرف امام ابراز تأسف کرد و درباره مساله جنگ و کابینه بحث کردیم… تا عصر در منزل ماندم و استراحت و مطالعه داشتم. احمد آقا هم آمد و در مورد مسایل چندی بحث کردیم. قرار شد فاتحهای برای مرحوم لاهوتی بگیریم. چون خانواده ایشان به خاطر نارضایتی شدید از جریان، حاضر نشد اعلان فاتحه کند. روابط عمومی مجلس شورا برای ایشان و دو نفر دیگر از نمایندگان مجلس که اخیراً در تصادف اتومبیل فوت کردهاند،… یک جا فاتحهای اعلام کرد.»
فائزه هاشمی درباره فضایی که آن روزها بر خانوادهاش حاکم بوده، میگوید:
«در روز تشییع جنازه مشکلاتی بود و نمیخواستند جنازه را تحویل بدهند و یا جنازه تشییع شود که با پیگیری بابا مشکل تا حدودی حل شد. غیر از مراسم کفن و دفن و رفتوآمد دوستان و آشنایان و اقوام در همان ایام پس از فوت، مراسم دیگری را به یاد نمیآورم. البته حمید روحیات خاصی داشته و دارد. او حتی در تشییع جنازه و دفن آقای لاهوتی هم شرکت نکرد و بعد از آن نیز تا جایی که به خاطر میآورم این دو برادر مراسمی نگرفتند تا مشکلی ایجاد نشود.»
بعدها فاطمه هاشمی رفسنجانی، دختر اکبر هاشمی رفسنجانی و عروس آیتالله لاهوتی، اعلام کرد که هاشمی رفسنجانی به دختران و دامادهای خود یعنی سعید و حمید لاهوتی توصیه کرده است
که برای حفظ مصالح نظام درباره نحوه مرگ پدرشان سکوت کنند.
آنطور که هاشمی رفسنجانی در خاطراتش نوشته بعد از انتشار خبر درگذشت آیتالله لاهوتی هرچند علت مرگ سکته قلبی اعلام شده بود، قرار شد پزشکی قانونی درباره علت مرگ وی نظر دهد. نظری که فرزند آیتالله ۲۷ سال بعد در گفتوگو با هفتهنامه شهروند امروز از آن سخن گفت:
«گزارش پزشکی قانونی که بعدا به دست من رسید علت فوت را سکته تشخیص نداده بود.من گزارش پزشک قانونی را دارم. مطابق این گزارش آقای لاهوتی به علت مسمومیت با سم استرکنین فوت کرده بودند.»
منابع:
عبور از بحران، خاطرات و کارنامه هاشمی رفسنجانی، سال ۱۳۶۰
گفتوگوی هفتهنامه شهروند امروز با حمید لاهوتی، شماره ۷۰، آبان ۱۳۸۷
گفتوگوی هفتهنامه شهروند امروز با فائزه هاشمی، شماره ۷۰، آبان۱۳۸۷
به نقل از تاریخ ایرانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر