کل نماهای صفحه

۲۲ مرداد ۱۴۰۲

چرا وچی شد که طرح وزارت اطلاعات برای انداختن اتوبوس نویسندگان به ته دره شکست خورد قسمت ۲

  چرا وچی شد که طرح وزارت اطلاعات برای انداختن اتوبوس نویسندگان به ته دره شکست خورد قسمت ۲ 



 سالگرد 'سفر مرگ'؛ اتوبوسی که دیگر حرکت نمی‌کند؟

ادامه قسمت اول 

اغلب آنها که در ایران بازمانده اند، برخلاف آن زمان که مسافر ایروان شدند، یا حضوری پررنگ در عرصه ادبیات معاصر در داخل کشور ندارند و مدت‌ها است که کتابی از آنها در ایران منتشر نشده یا در کشاکشی دایمی توانسته اند تنها برخی از آثارشان را از مانع سانسور بگذرانند: جواد مجابی، سیروس علی‌نژاد، امیرحسن چهلتن، شاپور جورکش، علی باباچاهی، حسن اصغری، منوچهر کریم‌ زاده، کامران جمالی، محمود طیاری، فرشته ساری و مجید دانش‌ آراسته.

تعدادی از این نویسندگان، روایت‌هایی شفاهی یا کتبی از تلاش نیروهایی امنیتی و اطلاعاتی برای واژگون کردن اتوبوس به اعماق دره را به دست داده‌اند.

در سالگرد توطئه کثیف وزارت بد نام اطلاعات ، چرا وزارت اطلاعات موفق نشد اتوبوس نویسندگان ودگراندیشان را در مسیر ارمنستان به ته دره بفرستد وهمه را بکشد؟

این روایت ها در نهایت خاطره‌اند و شرح ماوقع از نگاه نویسنده و در عین حال، شهادتی بر اصل ماجرا و شماری از عاملانی که آنها توانسته‌اند ببینند و شناساییشان کنند.

این روایت‌ها، هر اندازه از این جهت مهم هستند، به دلایلی کاملا روشن و قابل فهم در دادن اطلاعات مستند از آن سوی ماجرا غنی نیستند و آنجا که از حوزه نویسنده و اطرافش و مشاهداتش فراتر می‌روند و از جمله به هویت برنامه ریزان و مجریان طرح واژگون سازی اتوبوس و یا چرایی وعلت گرفتن چنین تصمیمی در وزارت اطلاعات می رسند، دیگر نه واقعه نگاری بلکه عمدتا حدس و گمان و تحلیل هستند.

جدا از منصور کوشان و محمد محمد علی، فرج سرکوهی، محمد علی سپانلو، مسعود بهنود و مسعود توفان از جمله کسان دیگری هستند که به اختصار یا تفصیل به شرح ماجرا پرداخته اند و روایت آنان منتشر شده است؛ چه بسا سرنشینان دیگر نیز روایت های خویش را نوشته اند اما به دلایلی هنوز آنها را منتشر نکرده اند.

بسیاری از سرنشینان آن اتوبوس، فصل مشترک دیگری دارند. اغلب نوشته و یا گفته اند که اگر جسمشان آن روز به اعماق دره های گردنه حیران فرستاده نشد، بخت افکار و آثارشان تا این اندازه بلند نبوده و بخشی از مراد و منظور آنها که اتوبوس و سرنشینانش را ته دره می خواستند، عملا به نوعی تحقق یافته است: اغلب آثارشان به ته دره سانسور پرتاب شده و عملا بخش مهم و هویت ساز وجودشان و البته از نگاه همان نیروهای امنیتی و اطلاعاتی مساله ساز، از جامعه حذف شده است.

فرج سرکوهی هم از کسانی است که به شرح ماجرا پرداخته است

منبع تصویر،

توضیح تصویر،

فرج سرکوهی هم از کسانی است که به شرح ماجرا پرداخته است

مساله برای آنها که ناگزیر مقیم غربت و تبعید شده اند،، مضاعف است: هم خودشان از جامعه و میان خوانندگانشان رفته‌اند، هم آثارشان.

برخی از این نویسندگان، سال های بعد از این ماجرا، به دلایل و اتهاماتی، بازداشت و زندانی شدند و حتی گفتند با برخی از متهمان پرونده قتل های زنجیره‌ای که در "اتوبوس ارمنستان" هم دخالت داشته‌اند، در یک بند نگه داری شده‌اند.

عناصر امنیتی

هیچ کس، به درستی نمی داند دقیقا به چه دلایلی، چه کسانی، چند نفر و در کجا، نقشه واژگون سازی "اتوبوس ارمنستان" را تدارک دیدند و در صدد اجرای آن برآمدند.

تنها پس از اطلاعیه وزارت اطلاعات درباره قتل‌های معروف به قتل‌های زنجیره‌ای، بازداشت شماری از اعضای وزارت اطلاعات و انتشار اطلاعاتی در این باره بود که اعلام شد چند نفر از بازداشت شدگان به نقش خود در "اتوبوس ارمنستان" اعتراف کرده‌اند.

طبق اعلام نهادهای رسمی مسئول در پرونده قتل های زنجیره‌ای، خسرو براتی، راننده اتوبوس بوده و مصطفی کاظمی، از مقامات بلندپایه وزارت اطلاعات همان کسی بوده که پس از ناکامی خسرو براتی در انداختن اتوبوس، بلافاصله در محل حاضر شده و نویسندگان را در آستارا زندانی و بازجویی کرده است. کسی که سرنشینان اتوبوس آن روز دیدند، کسی جز "آقای هاشمی" نبود که برای بسیاری از نویسندگان و شاعرانی که بارها بازجویی شده بودند، نام و چهره‌ای آشنا بود.

اما همین اعتراف هم، نه تنها نکته‌ای بر دانسته‌ها نیفزود، بلکه سوالاتی تازه آفرید.

به جز سعید امامی که گفته شد خودکشی کرده بقیه کسانی که در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای بازداشت شده بودند آزاد شدند

منبع تصویر،

توضیح تصویر،

به جز سعید امامی که گفته شد خودکشی کرده بقیه کسانی که در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای بازداشت شده بودند آزاد شدند

ناصر زرافشان، عضو وقت هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و شیرین عبادی، به عنوان دو وکیل خانواده قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای، به صورتی محدود اجازه یافتند مقداری از پرونده تشکیل شده و اعترافات بازداشت شدگان را بخوانند. مشکل اصلی اینجا بود که این دو، نه قبلا چهره خسرو براتی یا مصطفی کاظمی را دیده بودند، نه تصویری از کسانی را که با این نام بازداشت شده بودند، به آنها نشان می‌دادند.

در جریان دادگاهی غیرعلنی متهمان هرگز از هیچ از یک ۲۱ سرنشین اتوبوس خواسته نشد در دادگاه حاضر شوند تا دست کم فقط متهمان، از جمله خسرو براتی و مصطفی کاظمی را شناسایی کنند و شهادت دهند که در روز ۱۶ مرداد ۱۳۷۵ بر آنها چه رفته است.

بسیاری از این نویسندگان می‌گویند اطمینان خاطری ندارند که همان کسانی که طراح و مجری واقعی بوده‌اند، بازداشت و دادگاهی شده‌اند. آنها اگر از هویت و نام واقعی این افراد بی خبرند، دست کم می توانستند شهادت دهند و خود نیز اطمینان خاطر یابند که خسرو براتی همان راننده، و مصطفی کاظمی، همان آقای هاشمی است.

پرسش دیگر این است که آیا همه افراد مرتبط با پرونده "اتوبوس ارمنستان" بازداشت و محاکمه و مجازات شدند؟ در همه روایت‌های موجود، دست کم جای عده‌ای خالی است. فرج سرکوهی می‌گوید: "در همان صبح روز ۱۶ مرداد،

اندکی پس از ناکامی راننده در پرتاب نویسندگان به دره، آقای هاشمی به همراه کسی آمد که ما او را به نام 'حاج اصغر آقا' می شناختیم."


عکس خامنه ای وموسوی یا کاظمی و...آمران وعاملان طرح انداختن اتوبوس نویسندگان به ته دره


به گفته فرج سرکوهی، کسی نمی‌تواند چهره او را از یاد ببرد: به دلیل داشتن چشمی مصنوعی و شیشه‌ای. او در چند عملیات امنیتی دیگر که مرتبط با روشنفکران و نویسندگان و از جمله فرج سرکوهی بوده، حضور داشته و به همین دلیل، برای آقای سرکوهی چهره‌ای کاملا آشنا بوده است.

اما در هیچ روایتی، به عنوان مثال، اشاره‌ای به این فرد نشده و کسی نمی‌داند آیا او نیز در شمار "عناصر خودسر" بازداشت شده بوده است یا نه. به علاوه، آیا یک تیم عملیاتی امنیتی، مرکز فرماندهی و پشتیبانی ندارد؟ آنها چه کسانی بودند و چه سرنوشتی یافتند؟

پرسش دیگر این است که همان‌ها که معرفی شده‌اند، چند نفرند یا کمتر؟ مشکل این است که به شیوه مرسوم نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، این افراد نام‌های مستعار متفاوت و متعدد دارند و در موقعیت های گوناگون، با نقش‌ها و نام‌های متفاوت حضور یافته‌اند. ناصر زرافشان می‌گوید که در پرونده، نام‌های بسیاری وجود دارد و تنها پس از مطابقت‌ها و تامل بسیار می‌توان پی برد که همه آنها یک تن هستند. اما آن یک تن کیست و نام واقعی او چیست؟ پاسخی برای این پرسش وجود ندارد.

در عوض، پیامدهای این پرونده دامان ناصر زرافشان و شیرین عبادی را هم گرفت. آقای زرافشان چند سال زندانی شد و خانم عبادی هم، هرچند سال‌ها بعد و به دلایلی دیگر، ناگزیر از ترک ایران شد.

به جز سعید امامی، معاون پیشین وزیر اطلاعات که گفته شد در زندان با داروی نظافت خودکشی کرده، بقیه متهمانی که در دادگاه آن هم فقط به دلیل مشارکت در قتل های زنجیره ای محکوم شدند، پس از مدتی از زندان آزاد شدند.

به نظر می‌رسد در تندباد حوادث پرشمار و بی وقفه، مسایلی مانند "اتوبوس ارمنستان" و حواشی مربوط به آن از زیر ذره بین بیرون رفته‌اند، اما شاید اگر همان زمان، با عناصری که بعدها خودسر نامیده شدند برخورد می‌شد، اتوبوس مرگ دیگر حرکت نمی‌کرد و قتل‌های زنجیره‌ای اتفاق نمی‌افتاد یا اگر در طول این سال‌ها، سرنشینان آن اتوبوس اطمینان می‌یافتند که چهره‌های اصلی بازداشت و مجازات شده‌اند، دیگر مدام از خود نمی‌پرسیدند که آیا این اتوبوس‌ها از حرکت بازمانده‌اند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر